رمان دلبر وحشی
#دلبر_وحشی_پارت_۳۴
دستمو کشید برد تو حیاط بیمارستان.
*سارا راستشو بگو اون دوتا کی بودن معلوم بود که تورو...
_مهم نیست هر حسی داشته باشن من باز تورو دوست دارم
نفس عمیقی کشید ولی هنوز آروم نشده بود.
_آرش...ببین پدرش خیلی آدم شاخیه ممکنه یهو قیبم بزنه.
*من تازه تورو پیدا کردم توان از دست دادن دوبارت رو ندارم سارا...
_میدونم.باید یک بار برای همیشه با داییم حرف بزنم.
*داییت.؟
_اینی که اینجا بود پسر داییم بود.
با تعجب پرسید:
*پسر داییت؟
_آره
*خودم میرم باهاش حرف میزنم
تقریبا با داد لب زدم:
_تو اونارو نمیشناسی خیلی خطرناکن
*میدونم
_اها اون وقت جناب شما از کجا میدونی؟
با تردید نگاهم کرد.
*بعدا بهت میگم
_همین حالا بگو
پوفی کشید و کلافه نگاهم کرد.
*اینجا بیمارستانه
آرش پول رو حساب کرد و سوار شدیم و به سمت کافه قدیمی حرکت کرد.
نشستیم جایی خلوت.
_آقا آرش وقتشه توضیح بدی.
نگاهی به آوا کرد.
*بهش اعتماد ندارم
آوا عصبانی نگاهی بد بهش کرد.
_من بهش اعتماد دارم.
کلافه دستی به موهاش کشید و لب زد:
*خیله خب وقتی تو اعتماد داری منم باید اعتماد داشته باشم.
*شایان...
اینم یه پارت دلبر وحشی.
شاید بقیه پارت هارو امشب بزارم شایدم فردا.
کپی و اصکی ممنوعه.
دستمو کشید برد تو حیاط بیمارستان.
*سارا راستشو بگو اون دوتا کی بودن معلوم بود که تورو...
_مهم نیست هر حسی داشته باشن من باز تورو دوست دارم
نفس عمیقی کشید ولی هنوز آروم نشده بود.
_آرش...ببین پدرش خیلی آدم شاخیه ممکنه یهو قیبم بزنه.
*من تازه تورو پیدا کردم توان از دست دادن دوبارت رو ندارم سارا...
_میدونم.باید یک بار برای همیشه با داییم حرف بزنم.
*داییت.؟
_اینی که اینجا بود پسر داییم بود.
با تعجب پرسید:
*پسر داییت؟
_آره
*خودم میرم باهاش حرف میزنم
تقریبا با داد لب زدم:
_تو اونارو نمیشناسی خیلی خطرناکن
*میدونم
_اها اون وقت جناب شما از کجا میدونی؟
با تردید نگاهم کرد.
*بعدا بهت میگم
_همین حالا بگو
پوفی کشید و کلافه نگاهم کرد.
*اینجا بیمارستانه
آرش پول رو حساب کرد و سوار شدیم و به سمت کافه قدیمی حرکت کرد.
نشستیم جایی خلوت.
_آقا آرش وقتشه توضیح بدی.
نگاهی به آوا کرد.
*بهش اعتماد ندارم
آوا عصبانی نگاهی بد بهش کرد.
_من بهش اعتماد دارم.
کلافه دستی به موهاش کشید و لب زد:
*خیله خب وقتی تو اعتماد داری منم باید اعتماد داشته باشم.
*شایان...
اینم یه پارت دلبر وحشی.
شاید بقیه پارت هارو امشب بزارم شایدم فردا.
کپی و اصکی ممنوعه.
۴.۸k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.