هردو رو انتخاب می کنم!

هردو رو انتخاب می‌کنم!
P9

" ویو ا.ت"

" ا..اون چش شد؟توی مهمونی خیلی باهام خوب رفتار کرد طوری که باورم شد دوستیم اما الان...الان حتی منت هم سرم گذاشت! کاش هیچوقت به اینجا نمیومدم و به قول خودش تو کوچه خیابون ها بودم! من فقط یه خدمتکاره سادم همین و بس!"

" ویو تهیونگ"

" آه فاک من چم شد؟ چرا سر اون فرشته ی بی گناه داد زدم؟ واقعا خیلی عصبانی شدم چون...چون من دوستش دارم! وقتی دیدم با اونا خیلی صمیمی شده واقعا عصبانی شدم و کنترلم دست خودم نبود...واقعا حرف های بدی بهش زدم!"

صبح

"ا.ت داره ظرف میشوره..."

ته: صبح بخیر ا.ت!

ا.ت: صبح بخیر ارباب(سرد)میشه برید کنار تو یخچال کار دارم!(سرد تررر)

ته: اوه...ببخشید بیا! عا...هروقت کارت تموم شد بیا اتاقم

ا.ت: چشم ارباب

"ا.ت همه ی حرفاش با لحن سرد و جدیه!"
"ویو اتاق ته"

ا.ت: ارباب کارم داشتید؟

ته: آره...درمورد دیروز!

ا.ت: ...

ته: راستش باید عذر خواهی کنم...چون اون لحظه واقعا کنترلم دست خودم نبود!

ا.ت: بله ارباب...میتونم برم؟

ته: ا.ت...من که عذر خواهی کردم چرا سرد رفتار میکنی؟

ا.ت: ببخشید ارباب اما دلیلی نمیبینم که بخوام باهاتون صمیمی باشم!

ته: اما ا.ت..‌

ا.ت: من باید برم مثل اینکه اجوما اومد!