part 5
part 5
سورا: ا/ت حالت خوبه؟
ا/ت: آره خوبم مرسی
سورا: چرا خشکت زده بود؟
ا/ت: آخه خیلی بهم برخورد که گفت خونم زشته
سورا: این بیشور کلا عقل تو کلش نمیره ببخشید
تهیونگ: سورا انگار نه انگار خواهرمی ها
سورا: ااااا خب چرا باید مسخرش کنی؟
تهیونگ: بیا کارت دارم
سورا: باشه
ویو تهیونگ
رفتیم بیرون خونه به سورا گفتم میخوام دست پخت ا/ت رو مزه کنم
سورا: هعی همیشه دلت میخواد غذا هارو مزه کنی باشه راستی منو جین میریم بیرون خرید تو و ا/ت تو خونش بمونید
تهیونگ: باشه
(رفتن به خونه)
سورا: ا/ت منو جین میریم بیرون دلم میخواد لباس بخرم میشه تهیونگ تو خونت بمونه؟
ویو ا/ت
پشمام ریخت میخواستم بگم نه که تهیونگ از پشت سر بهم نگاه مظلومانه کرد برای همین قبول کردم اونا هم تشکر کردن و رفتن
ا/ت: خب حالا چه گهی بخوریم؟
تهیونگ: نمیدونم
ا/ت: خب پس من میرم تو اتاقم لباس عوض کنم بیایم گیم بزنیم خوبه؟
تهیونگ: باشه
ا/ت رفت تو اتاقش منم آروم آروم کم کم رسیدم به اتاقش درو باز کردم عجب بدنی داشت
ا/ت: بیشور برو بیرون(داد)
تهیونگ: وا من دوستت دارم چرا برم بیرون؟
ا/ت: ببین میری بیرون یا میکشمت اینقد هم به بدنم نگا نکن(بدنشو با حوله پوشوند)
تهیونگ: ببینیم میتونی منو بکشی یا نه
رفتم سمت ا/ت هی رفت عقب تا اینکه افتاد رو تخت رو به روش نشستم تا فرار نکنه گردنشو گرفتم و لبم رو به لبش زدمو بوسیدمش یهو دیدم ا/ت از حال رفتو خوابش برد دیدم کنارم قرص خواب آور بود گذاشتمش رو بالشت و کنارش خوابیدم وقتی خواب بود بدنش رو میدیدم تحریک شدم ولی تا خواستم به سینش دست بزنم گوشیم زنگ خورد....
برای پارت بعد
۵ لایک❤️
#گوئن
سورا: ا/ت حالت خوبه؟
ا/ت: آره خوبم مرسی
سورا: چرا خشکت زده بود؟
ا/ت: آخه خیلی بهم برخورد که گفت خونم زشته
سورا: این بیشور کلا عقل تو کلش نمیره ببخشید
تهیونگ: سورا انگار نه انگار خواهرمی ها
سورا: ااااا خب چرا باید مسخرش کنی؟
تهیونگ: بیا کارت دارم
سورا: باشه
ویو تهیونگ
رفتیم بیرون خونه به سورا گفتم میخوام دست پخت ا/ت رو مزه کنم
سورا: هعی همیشه دلت میخواد غذا هارو مزه کنی باشه راستی منو جین میریم بیرون خرید تو و ا/ت تو خونش بمونید
تهیونگ: باشه
(رفتن به خونه)
سورا: ا/ت منو جین میریم بیرون دلم میخواد لباس بخرم میشه تهیونگ تو خونت بمونه؟
ویو ا/ت
پشمام ریخت میخواستم بگم نه که تهیونگ از پشت سر بهم نگاه مظلومانه کرد برای همین قبول کردم اونا هم تشکر کردن و رفتن
ا/ت: خب حالا چه گهی بخوریم؟
تهیونگ: نمیدونم
ا/ت: خب پس من میرم تو اتاقم لباس عوض کنم بیایم گیم بزنیم خوبه؟
تهیونگ: باشه
ا/ت رفت تو اتاقش منم آروم آروم کم کم رسیدم به اتاقش درو باز کردم عجب بدنی داشت
ا/ت: بیشور برو بیرون(داد)
تهیونگ: وا من دوستت دارم چرا برم بیرون؟
ا/ت: ببین میری بیرون یا میکشمت اینقد هم به بدنم نگا نکن(بدنشو با حوله پوشوند)
تهیونگ: ببینیم میتونی منو بکشی یا نه
رفتم سمت ا/ت هی رفت عقب تا اینکه افتاد رو تخت رو به روش نشستم تا فرار نکنه گردنشو گرفتم و لبم رو به لبش زدمو بوسیدمش یهو دیدم ا/ت از حال رفتو خوابش برد دیدم کنارم قرص خواب آور بود گذاشتمش رو بالشت و کنارش خوابیدم وقتی خواب بود بدنش رو میدیدم تحریک شدم ولی تا خواستم به سینش دست بزنم گوشیم زنگ خورد....
برای پارت بعد
۵ لایک❤️
#گوئن
۲۳.۵k
۱۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.