کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی ته کلاس ما می نشست که ب
کلاس پنجم که بودم. پسر درشت هیکلی ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود. اول اینکه کچل بود.دوم اینکه سیگار می کشید و سوم از همه بدتر در این سن و سال زن داشت. چندین سال گذشت وقتی با همسرم از خیابان می گذشتم آن پسر درشت هیکل را دیدم در صورتی که زن داشتم سیگار می کشیدم و کچل شده بودم. تازه فهمیدم خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران ابراز انزجار می کند که در خودش وجود دارد. دکتر علی شریعتی
- ۱.۰k
- ۱۸ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط