تکپارتی(درخواستی)P2
#تک_پارتی #تکپارتی
#درخواستی
#چان
&2
_که چی؟؟ها که چی؟؟چی میشه غرور لعنتیتو یه بار بذاری زمین ها؟؟من با اینکه هیچ اشتباهی نکرده بودم هر دفعه رو زانو هام ازت طلب بخشش میکردم که بهم برگردی ولی تو حالا..
چی میخوای ها؟؟چی میخوای چان..میخوای مثل قبل عاشق معشوقه شیم ها؟؟میخوای دوباره کنار هم زجر بک..
_اشکالی نداره!*داد*من ترجیح میدم کنارت زجر بکشم نه تنها..
ولی من مشکل دارم..
_چه مشکلی ها..
نمیتونم خودمو ببخشم میفهمی نمیتونم کاری که در حقت کردم رو از یاد ببرم میفه..*از کمرت محکم گرفت و تورو به خودش چسبوند*
_اشکالی نداره ا.ت..برگرد خواهش میکنم..*لباشو نزدیک لبات میاره که محکم پس میزنی*
از آب خارج شدی و اینبار با سرعت خودتو به رختکن رسوندی که از پشت سرت بهت رسید از بازو هات گرفتو تورو محکم به دیوار چسبوند..
چا...ن ولم..کن!
_میگم عب نداره میگمم عاشقتم میگمم بی تو نمیتونم چرا نمیفهمی؟!
*هردوتون بغض کردین*
_اشکالی نداره نیازی به معذرت خواهیت ندارم فقط بیا یه بار دیگه..*دستشو زیر چونت قرار دادو سرتو به بالا هدایت کرد*
باهم باشیم..بیا یه بار دیگه عاشق هم باشین..
چا..ن..من معذرت..میخوام!
به چشای آبی آسمانیت که خیس آب بود زل زدو گفت:گفتم نیاز به معذرت خواهی ندارم..
فقط به تو..*لبشو رو گونت گذاشت و بوسه کوتاهی زد و لباشو به گوشت رسوند*نیاز دارم..
خنده ای همراه با بغض کردی که ازت فاصله گرفت و به لبات زل زد..
همینطور که تو به من نیاز داری..من دوبرابر بهت نیاز داشتم و دارم چانی..
لبخندی زدو گفت:این یعنی میخوای دوباره باهم باشیم؟
زود سری به عنوان تائید تکون دادیو دستاتو قفل پشت گردنش کردی..
چان با رضایتت خندیو و لباشو محکم رو لبات قرار داد و تا موقعی که دلتنگی دو سالشو بر طرف نکنه ازت جدا نشد...البته تو هم از اون کمتر نبودی:)!
#درخواستی
#چان
&2
_که چی؟؟ها که چی؟؟چی میشه غرور لعنتیتو یه بار بذاری زمین ها؟؟من با اینکه هیچ اشتباهی نکرده بودم هر دفعه رو زانو هام ازت طلب بخشش میکردم که بهم برگردی ولی تو حالا..
چی میخوای ها؟؟چی میخوای چان..میخوای مثل قبل عاشق معشوقه شیم ها؟؟میخوای دوباره کنار هم زجر بک..
_اشکالی نداره!*داد*من ترجیح میدم کنارت زجر بکشم نه تنها..
ولی من مشکل دارم..
_چه مشکلی ها..
نمیتونم خودمو ببخشم میفهمی نمیتونم کاری که در حقت کردم رو از یاد ببرم میفه..*از کمرت محکم گرفت و تورو به خودش چسبوند*
_اشکالی نداره ا.ت..برگرد خواهش میکنم..*لباشو نزدیک لبات میاره که محکم پس میزنی*
از آب خارج شدی و اینبار با سرعت خودتو به رختکن رسوندی که از پشت سرت بهت رسید از بازو هات گرفتو تورو محکم به دیوار چسبوند..
چا...ن ولم..کن!
_میگم عب نداره میگمم عاشقتم میگمم بی تو نمیتونم چرا نمیفهمی؟!
*هردوتون بغض کردین*
_اشکالی نداره نیازی به معذرت خواهیت ندارم فقط بیا یه بار دیگه..*دستشو زیر چونت قرار دادو سرتو به بالا هدایت کرد*
باهم باشیم..بیا یه بار دیگه عاشق هم باشین..
چا..ن..من معذرت..میخوام!
به چشای آبی آسمانیت که خیس آب بود زل زدو گفت:گفتم نیاز به معذرت خواهی ندارم..
فقط به تو..*لبشو رو گونت گذاشت و بوسه کوتاهی زد و لباشو به گوشت رسوند*نیاز دارم..
خنده ای همراه با بغض کردی که ازت فاصله گرفت و به لبات زل زد..
همینطور که تو به من نیاز داری..من دوبرابر بهت نیاز داشتم و دارم چانی..
لبخندی زدو گفت:این یعنی میخوای دوباره باهم باشیم؟
زود سری به عنوان تائید تکون دادیو دستاتو قفل پشت گردنش کردی..
چان با رضایتت خندیو و لباشو محکم رو لبات قرار داد و تا موقعی که دلتنگی دو سالشو بر طرف نکنه ازت جدا نشد...البته تو هم از اون کمتر نبودی:)!
۲۳.۰k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.