تکپارتی(درخواستی)

#تکپارتی #تک_پارتی
#درخواستی
#هیونجین

  &وقتی که مافیاست و..

علامت ا.ت+ علامت هیونجین_

+برای بار آخر ازت میپرسم هوانگ بهتره جواب درست رو تحویلم بدی و الا که منو از دست میدی!
_ا.ت..
+هیس فقط با آره یا نه جواب میدی..
نفس عمیقی بیرون داده و تکیتو از کمد گرفتی و به سمت هیونجینی که رو مبل نشسته بود رفتی..
موهای جذاب سیاهشو به پشت سرش هدایت کرد و به چشای خوشگلِ همانند آسمان موقع غروب خورشید رنگت خیره شد..(مشبه و مشبه به را پیدا کنید😂)
+لکه قرمز رنگ روی لباست خون بود؟
...
از سکوتش کلافع شده و دوباره لب زدی:دههه بنال بگو نه بگو دیگه..
از رو مبل بلند شدو به طرفت امد..
_ا.ت..
+ها چیه؟
_تو از اولش هم میدونستی من مافیام..
+میدونستم ولی تو..گفتی دستتو به خون بی گناه نمیزنییییی!گفته بودی فقطط کثافتتت هارو میکشی..
_ا.ت گوش..
+خفه شو نمیخوام بشنوم اصلا بیا.‌‌.*چند قدم نزدیکش شدی*جدا شیم..
چشاش از حالت پشیمونی به خشم تبدیل شدو گفت:چی گفتی؟
+درست شنیدی بیا جدا شیم..
_ا.ت..(کمی بلند)..از کجا میدونی اون عوضی گناه نداشت؟
+چون..دوستم بود..من اونو میشناسم برخلاف تو که نمیشناختی و زدیو به راحتی کشتیش!
_ا.ت اون..
+ببند،نمیخوام دیگه دروغاتو بشنوم اصلا دیگه نمیخوام حتا چشام بهت بخوره..پس دیگه میرم..
خواستی بری که از بازو هات گرفت و محکم چسبوندت تو دیوار خواستی از دستش در بری که نتونستی با عصبانیت به چشاش خیره شدی که متقابلا اونم نگاهشو با خشم بهت دوخت..
_گفتم که..من فقط عوضی هارو میکشم اونای که فک میکنن میتونن عدالتو با پول بگیرننو میکشم اونای که قانون مجازاتش نکردنو میکشم و اونایی که...*دستشو به موهای لخت بلوندت رسوند و نوازششون کرد*..حق زنارو میخورن و بهشون تجاوز میکنند..میکشم!
با حرفاش کمی آروم شده بودی..شاید تو داشتی اشتباه راجب اون مرد فک میکردی شاید اون یه..شیطان تو جلد فرشته بود..
_اون به سه تا دختر نوجوون تجاوز کرده..
+چی؟*تعجب*
_اره و دیروز من موقع تجاوز به قربانی چهارمش گرفتم و زدم داغونش کردم..
بغض کردی و اینبار با پشیمونی به چشای مردت خیره شده و آروم زیر لب زمزمه کردی
+ببخشید هیونی...من اشتباه کردم!
_هیس من معذرت خواهی نمیخوام فقط دیگه نگو که میخوای ترکم کنی چون من بی تو یه هیچم و نمیتونم زندگی کنم:)
سرتو با لبخند و بغض رو به نشونه تائید تکون داده و دستاتو دور کمر مردت حلقه زدی و با قرار دادن سرت به شونه پهن و بزرگش خودتو تو بغلش جا دادی:)


. . . The end