شبی پر ماجرا
شبی پر ماجرا
☆★☆★☆★
۳ پارتی
2
برادر ا/ت بود..جونگاین
= بیا بیرون..جیهوپ پاشو بیا بیرون
رفتم بیرون و به کسایی که ا/ت رو تو آمبولانس میبردن خیره شدم..اونقدر برام غیر منتظره بود این اتفاق که حتی نمیتونستم باهاشون برم
= جیهوپ..تصادف کرده بودین..۲ ساعت پیش..بهم زنگ زدن و گفتن باید بیام اینجا منم چند دقیقه پیش رسیدم
وقتی مخ هنگ کردهم به کار افتاد فهمیدم که قضیه چیه و چه خطری الان ا/ت رو تهدید میکنه
- ببینم..ا/ت خوب میشه نه؟ بگو که خوب میشه
= اروم باش جیهوپ..اره اون خوب میشه..باید خوب بشه چون ما هردو منتظرش هستیم
بعد از مرگ مادر و پدر ا/ت..جونگاین سعی کرد جای خالیشون رو پر کنه..از ا/ت ۷ سال بزرگتر بود و همیشه باهاش مهربون بود..به واسطه اون من و ا/ت آشنا شدیم و ازدواج کردیم..خودش هنوز مجرده ولی هیچی بهم نمیگه که حسش در این مورد چیه..بعد از اینکه آمبولانس رفت با ماشین جونگاین رفتیم بیمارستان
- ببخشید خانوم..یه بیمار و الان با آمبولانس آوردن اینجا..شمارهی اتاقش چنده؟
پرستار: شما کیشون هستین؟
- شوهرش
پرستار: اتاق ۲۱۷..طبقهی بالاست
- ممنون
با جونگاین رفتیم بالا و اتاق و پیدا کردیم..وقتی وارد اتاق شدم اشکام جاری شد و رفتم پای تختش نشستم
- ا/ت؟ ا/ت قربونت برم چیشده؟ تو بیدار میشی درسته؟ قرار نیست منو تنها بزاری که..نه؟ بگو که فقط یه شوخیه بزرگه
👇🏻 ۴ ساعت بعد 👇🏻
با صدای بوق دستگاهی از خواب پریدم..خط صاف شده بود!
- دکتر..دکتر؟! جونگاین..؟!
= ها..هان
- دکتر..دکتر*داد*پرستار*داد*
دکتر اومد تو اتاق
دکتر: آقا لطفا آروم باشید اینجا بیمارستانه(جمله همهی سریالا)
- خط..خط..صاف شده..نبضش نمیزنه..اون..
جونگاین با همون خونسردی همیشگیش اومد منو برد بیرون..چیزی بروز نمیده ولی میدونم که خیلی ناراحت و نگرانه
دکتر و چندتا پرستار دیگه جمع شدن بالاسر ا/ت..یکی از پرستارا پردهی شیشه رو کشید و نتونستم چیزی ببینم..نشستم رو صندلی و با چشمایی پر از ترس و وحشت به جونگاین زل زدم
- جونگاین..اون..اون بیدار میشه مگه نه؟ دستگاهشون خراب شده..درسته؟ ا/ت نمیمیره..اون نباید بمیره
۳۰ دقیقه بعد دکتر با سری که پایین انداخته بود اومد بیرون و با قدمهای آهسته به سمت من اومد
- دکتر چیشد؟ زنده موند؟ حالش خوبه؟ میتونم برم ببینمش؟
دکتر که انگار از دیدن وضعیت من دلش سوخته باشه تو چشمای پر از اشکم نگاهی کرد و دوباره نگاهشو دزدید
ادامه کامنت🍉
☆★☆★☆★
۳ پارتی
2
برادر ا/ت بود..جونگاین
= بیا بیرون..جیهوپ پاشو بیا بیرون
رفتم بیرون و به کسایی که ا/ت رو تو آمبولانس میبردن خیره شدم..اونقدر برام غیر منتظره بود این اتفاق که حتی نمیتونستم باهاشون برم
= جیهوپ..تصادف کرده بودین..۲ ساعت پیش..بهم زنگ زدن و گفتن باید بیام اینجا منم چند دقیقه پیش رسیدم
وقتی مخ هنگ کردهم به کار افتاد فهمیدم که قضیه چیه و چه خطری الان ا/ت رو تهدید میکنه
- ببینم..ا/ت خوب میشه نه؟ بگو که خوب میشه
= اروم باش جیهوپ..اره اون خوب میشه..باید خوب بشه چون ما هردو منتظرش هستیم
بعد از مرگ مادر و پدر ا/ت..جونگاین سعی کرد جای خالیشون رو پر کنه..از ا/ت ۷ سال بزرگتر بود و همیشه باهاش مهربون بود..به واسطه اون من و ا/ت آشنا شدیم و ازدواج کردیم..خودش هنوز مجرده ولی هیچی بهم نمیگه که حسش در این مورد چیه..بعد از اینکه آمبولانس رفت با ماشین جونگاین رفتیم بیمارستان
- ببخشید خانوم..یه بیمار و الان با آمبولانس آوردن اینجا..شمارهی اتاقش چنده؟
پرستار: شما کیشون هستین؟
- شوهرش
پرستار: اتاق ۲۱۷..طبقهی بالاست
- ممنون
با جونگاین رفتیم بالا و اتاق و پیدا کردیم..وقتی وارد اتاق شدم اشکام جاری شد و رفتم پای تختش نشستم
- ا/ت؟ ا/ت قربونت برم چیشده؟ تو بیدار میشی درسته؟ قرار نیست منو تنها بزاری که..نه؟ بگو که فقط یه شوخیه بزرگه
👇🏻 ۴ ساعت بعد 👇🏻
با صدای بوق دستگاهی از خواب پریدم..خط صاف شده بود!
- دکتر..دکتر؟! جونگاین..؟!
= ها..هان
- دکتر..دکتر*داد*پرستار*داد*
دکتر اومد تو اتاق
دکتر: آقا لطفا آروم باشید اینجا بیمارستانه(جمله همهی سریالا)
- خط..خط..صاف شده..نبضش نمیزنه..اون..
جونگاین با همون خونسردی همیشگیش اومد منو برد بیرون..چیزی بروز نمیده ولی میدونم که خیلی ناراحت و نگرانه
دکتر و چندتا پرستار دیگه جمع شدن بالاسر ا/ت..یکی از پرستارا پردهی شیشه رو کشید و نتونستم چیزی ببینم..نشستم رو صندلی و با چشمایی پر از ترس و وحشت به جونگاین زل زدم
- جونگاین..اون..اون بیدار میشه مگه نه؟ دستگاهشون خراب شده..درسته؟ ا/ت نمیمیره..اون نباید بمیره
۳۰ دقیقه بعد دکتر با سری که پایین انداخته بود اومد بیرون و با قدمهای آهسته به سمت من اومد
- دکتر چیشد؟ زنده موند؟ حالش خوبه؟ میتونم برم ببینمش؟
دکتر که انگار از دیدن وضعیت من دلش سوخته باشه تو چشمای پر از اشکم نگاهی کرد و دوباره نگاهشو دزدید
ادامه کامنت🍉
۴۳۳
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.