من و تو

من و تو
part22

کوک ویو
با گفتن این حرف دکتر قلبم برای یک دیقه نمیزد
فقط موندم پشت در اوتاق عمل و وایسادم تا ا. تو ببینم فقط ی بار دیگه صداشو بشنوم خدایا  خواهش میکنم ازت ا. تو ازم نگیر بلاخره بعد 3 ساعت دکتر اومد بیرون ساعت 3 شب بود با شدت سمت دکتر رفتم

کوک: چ.. چیشد د. دکتر بگین که ا. ت نیست حرفمو بزنم و گفت

دکتر: اممم خوب چجوری بگم

کوک: وایی نهههههه ا. ت

دکتر : خانم کیم ا. ت حالشون خوبه فقط باید حسابی استراحت کنن

کوک: واییی دکتر واقا از ت ون ممنونم زندگیم رو به شما مدیونم ا. تو با تخت اوردن بیرون رفتم پیشش بردنش تو اوتاق منم تا وقتی به هوش بیاد پیشش موندم
که بلاخره چشمای قشنگشو باز کرد با دیدن این صحنه انگار دنیارو بهم دادن

کوک: عزیزم حالت خوبه🥺

ا. ت: ا.. ره اخخخ

کوک: چ.. چیشد ها چیشد جاییت درد میکنه؟

ا. ت: میگرنم یادته سردردو حالت تهوع دارم

کوک: بهت قول میدم زود خوب شی و بعدش میامو از پدرت خواستگاریت میکنم

ا. ت: با این حرف کوک انگار تو سرم جشواره بود که گفتم

ا. ت: جدی میگی

کوک: معلومه گفتم که مال منی ❤..... ادامه دارد
دیدگاه ها (۰)

من و تو Part23ا. ت ویو بلاخره  بعدی ی هفته مرخص شدم حالم واق...

P4روز کنسرت یونگی ویو صبح از خواب بیدار شدم ساعت 7بود و ما 1...

من و تو Part21 کوک ویوا. تو همینطوری که خونی افتاده بود برای...

من و تو Part20 بعد اینک دکتر رفت ته و کوک سر اینکه کی منو بب...

پارت ۷۴ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط