نامعشق یک طرفه

نام:عشق یک طرفه

صبح:
از خواب بیدار شدم رفتم دست و صورتمو شستم و رفتم پایین و شروع به درست کردن صبحونه کردم درست کردن صبحونه تموم شد برم جیمین رو صدا بزنم بیاد صبحونه بخوره رفتم دم در اتاقش در زدم جواب نداد دوباره در زدم

ا.ت:جیمین بیداری؟

جوابی نداد درو باز کردم دیدم کسی نیست یعنی کجا رفته؟ حتما سرکاره رفتم صبحونمو خوردم بعد از خوردن صبحونه رفتم اتاقم حوصلم سر رفته چیکار کنم؟ میرم فیلم میبینم رفتم رو مبل نشستم و گوشیم رو به تلویزیون وصل کردم و شروع به دیدن فیلم کردم
شب:

نگاه ساعت کردم دیدم ساعت ۸ چی؟ چقدر زود گذشت هنوزم جیمین نیومده یعنی انقدر کارش طول میکشه من ساعت۹ بیدار شدم اون قبل از اینکه من بیدار بشم رفته سر کار بیچاره چقدر زود بیدار میشه یعنی کی میاد؟
بزار تا موقعه ای که میاد غذا درست کنم باهم بخوریم رفتم آشپز خونه و شروع به غذا پختن کردم

۳ساعت بعد:
پختن غذا تموم شد الان فقط باید جیمین بیاد باهم بخوریم ببینم ساعت چنده ساعت ۱۱
رفتم رو مبل نشستم خیلی خسته بودم کم کم خوابم برد

جیمین:
اوفففف بلاخره کارم تموم شد

جونگ کوک:جیمین کی میتونیم زنتو ببینیم؟
جیمین:هروقت که دوست دارین
نامجون:فردا چطوره؟فردا کاری نداریم
جیهوپ:آخ جون میتونم زن داداشو ببینن(ذوق. داد)
تهیونگ:آروم باش هیونگ(خنده)
جین:پس فردا میایم خونت
جیمین:خوبه
شوگا:بریم دیگه خوابم میاد(خواب آلود)
جیمین:من برم خونه که از خستگی دارم میمیرم
جین:باشه
نامجون:برو به سلامت
جیمین:خداحافظ
اعضا:خداحافظ
از کمپانی زدم بیرون و سوار ماشین شدم و حرکت کردم به سمت خونه
....................
رسیدم خونه و با کیلید درو باز کردم رفتم داخل
جیمین:ا.ت کجایی؟
دیدم رو مبل خوابه رفتم کنارش خیلی کیوت خوابیده حالا که دقت میکنم میبینم خیلی زیباست چیداری میگی جیمین مگه ازش بدت نمیومد ها؟ بیخیال براید استایل بغلش کردم و بردمش اتاقش رو تخت خوابوندمش چراغو خاموش کردم و اومدم بیرون خیلی گشنمه بزار برم ببینم چی توی یخچال هست رفتم آشپز خونه قابلمه رو اجاق بود درشو باز کردم اوممممم چه بوی خوبی میده برا خودم تو کاسه کردم یکم ازش خوردم از حق نگذریم دست پختش عالیه غذام که خوردم رفتم تو اتاقم و خوابیدم
صبح. ا.ت:
دیدگاه ها (۳)

نام:عشق یک طرفه ا.ت:از خواب بیدار شدم دیدم روی تختمم ولی من ...

نام:عشق یک طرفه پارت:آخرجیمین:پسرا من بک حسایی به ا.ت دارم ج...

نام:عشق یک طرفه جیمین:اتاق رو به اون ا.ت نشون دادم خودمم رفت...

نام:عشق یک طرفه به مادرم کمک کردم که میز رو جمع کنه ظرفارو ...

فیک پدرخوانده پارت۶غذا ها رسیدن جیمین فوری به سمتم اومد و غذ...

part14🦋‌ //چند ساعت بعدنامجون«با سنگینی روی پلکام بیدار شدم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط