smile
smile
part38
ا/ت: واقعا باشه من رفتم
میجون: صبر کن دیروقته کجا میخوای بری بزار فردا برو
ا/ت: خودت گفتی
کوک:راست میگه ا/ت منم خوابم میاد فردا میام دنبالت
ا/ت: باشه خدافظ
رفتم بالا
میجون
میجون: صبر کن تو دیگه نرو
کوک: بله
میجون: ما دوستیم؟
کوک: اره نیستیم؟
میجون: ما پسریم؟
کوک: داری کاری میکنی به خودم شک کنم مگه پسر نیستیم؟
میجون:همو میشناسیم؟
کوک: دیوونه شدی؟
میجون: جواب سوالمو با سوال نده
کوک: اره همو میشناسیم بهتر از هر برادر دیگه ای
میجون: پس ماهم دوستیم هم خوب همو میشناسیم هم پسریم که بتونیم حرفای همو خوب درک کنیم
کوک: بهت گفتم که واقعا دوسش دارم
میجون: میدونم میخوام یه چیز دیگه بگم
ا/ت دختر ساده ایه خوشگل و کیوته مطمئنم عاشقته
کوک: خودم اینارو میدونم
میجون: داشتم میگفتم خوشحالم که دوس پسرش تویی کسی که کنارشه تویی چون خوب همو میشناسیم
کوک: ممنون که بهم اعتماد میکنی
میجون: خب حرف اصلیم میزنم از طرف خواهرم که برادر بزرگترشم نه اینکه دوست توام اگر اشک خواهرمو ببینم حتی یه قطره و بفهمم باعثش تو بودی جوری میام سمتت که فک نکنی قبلا دوستی داشتی پس مراقب قلب خواهرم باش اگر اسیب ببینه گفتم چیکار میکنم
کوک: میجون من واقعا دلم میخواد ا/ت خوشحال باشه نه اینکه..
میجون: صبر کن بهم این قول میدی همیشه مراقبش باشی
کوک: اره این قول میدم
میجون: 😊شب بخیر
کوک: شب بخیر
فردا
ا/ت
کوک: میجون عبور کردیم
ا/ت: 😂
کوک:راست میگم ا/ت
ا/ت: جانم
کوک: میخوام دو هفته دیگه با مامانم و بابام هم درباره تو حرف بزنم
ا/ت: درباره من
کوک: اره مشکلیه؟
ا/ت: نه
کوک: میجون گفت که دویون و هیونو
و بورا پیش همن اگه میخوای بریم پیششون
ا/ت: اره بریم
کوک: باشه
#فیک
#سناریو
part38
ا/ت: واقعا باشه من رفتم
میجون: صبر کن دیروقته کجا میخوای بری بزار فردا برو
ا/ت: خودت گفتی
کوک:راست میگه ا/ت منم خوابم میاد فردا میام دنبالت
ا/ت: باشه خدافظ
رفتم بالا
میجون
میجون: صبر کن تو دیگه نرو
کوک: بله
میجون: ما دوستیم؟
کوک: اره نیستیم؟
میجون: ما پسریم؟
کوک: داری کاری میکنی به خودم شک کنم مگه پسر نیستیم؟
میجون:همو میشناسیم؟
کوک: دیوونه شدی؟
میجون: جواب سوالمو با سوال نده
کوک: اره همو میشناسیم بهتر از هر برادر دیگه ای
میجون: پس ماهم دوستیم هم خوب همو میشناسیم هم پسریم که بتونیم حرفای همو خوب درک کنیم
کوک: بهت گفتم که واقعا دوسش دارم
میجون: میدونم میخوام یه چیز دیگه بگم
ا/ت دختر ساده ایه خوشگل و کیوته مطمئنم عاشقته
کوک: خودم اینارو میدونم
میجون: داشتم میگفتم خوشحالم که دوس پسرش تویی کسی که کنارشه تویی چون خوب همو میشناسیم
کوک: ممنون که بهم اعتماد میکنی
میجون: خب حرف اصلیم میزنم از طرف خواهرم که برادر بزرگترشم نه اینکه دوست توام اگر اشک خواهرمو ببینم حتی یه قطره و بفهمم باعثش تو بودی جوری میام سمتت که فک نکنی قبلا دوستی داشتی پس مراقب قلب خواهرم باش اگر اسیب ببینه گفتم چیکار میکنم
کوک: میجون من واقعا دلم میخواد ا/ت خوشحال باشه نه اینکه..
میجون: صبر کن بهم این قول میدی همیشه مراقبش باشی
کوک: اره این قول میدم
میجون: 😊شب بخیر
کوک: شب بخیر
فردا
ا/ت
کوک: میجون عبور کردیم
ا/ت: 😂
کوک:راست میگم ا/ت
ا/ت: جانم
کوک: میخوام دو هفته دیگه با مامانم و بابام هم درباره تو حرف بزنم
ا/ت: درباره من
کوک: اره مشکلیه؟
ا/ت: نه
کوک: میجون گفت که دویون و هیونو
و بورا پیش همن اگه میخوای بریم پیششون
ا/ت: اره بریم
کوک: باشه
#فیک
#سناریو
۲۲.۱k
۲۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.