....عشق مافیایی
....عشق مافیایی
ویو ات
رفتیم خونش یاخدااااااااا چرا اینجا اینجوریهههه همه جامشکیه
،بیا اتاقمون و نشونت بدم
.جانمممممممم اتاقمون
، آره مشکل داری(با قیافه پوکر)
.نه تاحالا دیدی یه مشکل بایه مشکل مشکل داشته باشه
،خوبه بیا دنبالم
از پله ها رفتیم بالا رسیدیم به یه اتاق که رنگ درش با بقیه فرق داشت
،برو تو لباساتو بزار توی اون کمد نزدیک این یکی نمیشی اوکی
.با باشه
،خوبه من شب برمیگردم
.اوم
ویو ساعت۲ شب
خواب بودم که دیدم صدای التماس یکی میاد یه پتو انداختم روی شونم رفتم پایین صدا از بیرون میومد
ناشناس:هییییییییس الان بیدار میشه
ای...ای....این شوگاعه داره یه نفرو شکنجه میکنه
،دهنشو ببندین
خشکم زده بود مرده پر خون روی زمین افتاده همه ی صحنه های بچگیم اومد جلوی چشمام نگاهش افتاد به من بلند گفت کمکم کن شوگا و اعضا برگشتن با دیدن من شوکه شدن که دویدم برم توی اتاق شوگا هم پشت سرم دویید
رفتم توی اتاق درو قفل کردم شوگا همش میزد به در که یهو صدای شلیک اومد از ترس جیغ زدم و نشستم پشت در وقتی مردرو دیدم یاد بچگیم افتادم که بابام انقد مامانمو کتک میزد اینجوری می افتاد زمین و التماس میکرد شوگا هم آدم بدیه
،ات درو باز کن اتتتتتتتت
رفتم روی تخت دراز کشیدم عکس مامانمو بغل کردم داشتم بلند گریه میکردم
،لعنتی گریه نکنننننننن...
ویو ات
رفتیم خونش یاخدااااااااا چرا اینجا اینجوریهههه همه جامشکیه
،بیا اتاقمون و نشونت بدم
.جانمممممممم اتاقمون
، آره مشکل داری(با قیافه پوکر)
.نه تاحالا دیدی یه مشکل بایه مشکل مشکل داشته باشه
،خوبه بیا دنبالم
از پله ها رفتیم بالا رسیدیم به یه اتاق که رنگ درش با بقیه فرق داشت
،برو تو لباساتو بزار توی اون کمد نزدیک این یکی نمیشی اوکی
.با باشه
،خوبه من شب برمیگردم
.اوم
ویو ساعت۲ شب
خواب بودم که دیدم صدای التماس یکی میاد یه پتو انداختم روی شونم رفتم پایین صدا از بیرون میومد
ناشناس:هییییییییس الان بیدار میشه
ای...ای....این شوگاعه داره یه نفرو شکنجه میکنه
،دهنشو ببندین
خشکم زده بود مرده پر خون روی زمین افتاده همه ی صحنه های بچگیم اومد جلوی چشمام نگاهش افتاد به من بلند گفت کمکم کن شوگا و اعضا برگشتن با دیدن من شوکه شدن که دویدم برم توی اتاق شوگا هم پشت سرم دویید
رفتم توی اتاق درو قفل کردم شوگا همش میزد به در که یهو صدای شلیک اومد از ترس جیغ زدم و نشستم پشت در وقتی مردرو دیدم یاد بچگیم افتادم که بابام انقد مامانمو کتک میزد اینجوری می افتاد زمین و التماس میکرد شوگا هم آدم بدیه
،ات درو باز کن اتتتتتتتت
رفتم روی تخت دراز کشیدم عکس مامانمو بغل کردم داشتم بلند گریه میکردم
،لعنتی گریه نکنننننننن...
۴.۶k
۱۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.