مثلت مافیا part 13

Part 13

ا،ت: اینا رو ول کن بیا بریم داخل

ا،ت ویو

هاری آنقدر که تو خونه ما پلاسه بهش به اتاق جدا دادیم

هاری رفت تو اتاق خودش منم رفت تو اتاق خودم داشتم به تهیونگ و شوگا کوک فکر میکردم مشخصه کوک عاشق هاری ولی پس شوگا تهیونگ چی چرا اونجوری بهم نگاه میکنن دارم کم کم میترسم احساس میکنم این نگاه ها آخر یه کاری دستم میده هی فکر و خیال الکی بسته بهتره برم حموم یه دوش بگیرم رفتم داخل حموم لباس هامو در آوردم یه دوش 20 مینی گرفتم و اومدم بیرون دیدیم رو تختم یه پاکت هست داخل پاکت و باز کردم که نوشته بود


کوچولو مرگ منتظرته


واقعا ترسیدم یعنی قرار چی بشه اصلا حس خوبی این نامه لعنتی بهم نمی‌داد ولی ولش کن لباس هامو پوشیدم و و رفتم پایین نمی‌خواستم جلو هاری چیزی راجب هاری بگم چون می‌ترسه ولی باید به بابام بگم دیدم هاری داره گوشی بازی می‌کنه و بابام هم داره با چنتا برگه ور می‌ره

ب،ت: ا،ت آماده شو

ا،ت: برای چی

ب،ت: باید برمی خونه جئون ها

ا،ت: ولی ما که تازه از اونجا اومدیم

ب،ت: می‌دونم ولی کار لازمه تا از این به بعد ممکنه هر روز بریم

ا،ت: هی یعنی هرروز باید قیافه اون سال پسر و ببینم

پ،ت: بله

ا،ت: باشه پس برم آماده بشم

نگام به هاری افتاد که از اول داشت به طور عجیبی میخندید


هاری: آماده شم نه آماده شیم

ا،ت: تو کجا

هاری: منم میام

ا،ت: عمرا بزارم تو بیای

پ،ت: ا،ت چیکار داری بزار هاری هم زیاد


ا،ت: بابا من دخترتم ولی همش میری طرف هارییی

پ،ت: ا،ت تو که حسود نبودی

ات،: الآنم نیستم ولی آخه قیافه این هاری و نگاه کن ببریمش جلوی خانواده جئون ابرومون می‌ره


هاری : ا،ت جان لطفاً خفه بدو آماده شیم

ات،: آهان میخوای برای کوکی جونت آماده بشی
دیدگاه ها (۱۹)

Part 6هشدار این این پارت و+18 می‌باشد اگر علاقه ندارید نخوان...

Part 7 فلش بک به هفته بعد ا،ت ویو الان یک هفته هست که با ...

Part 5یونگ سو: دختر کیونییی چرااااا،ت : ببخشید آخه واقعا خیل...

Part 4ا،ت از خواب بیدار شدم دیدم کوک برام پیام فرستاده کوک: ...

پارت ۴۲ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۴۳ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۸۴ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط