ددیجذابمن

#ددی_جذاب_من

پارت ۱۷

+تو کیوت خودمی خب چیه جات اینجا بهتره می‌خوام رو پاهام باشی

_خیلی خب باشه بابا

بعد با هم شروع کردیم به غذا خوردن و بعد غذا از رو پاهاش بلند شدم و اونم پاشد و رفتیم تو اتاق ......

+خب بیبی من یه سری کار دارم باید برم و تو خونه تنهایی متاسفانه

_یعنی چی این همه بهم گفتی بیا الآنم میخوای ولم کنی بری اصلا باهات قهرم برو

اومد و بغلم کرد و لبامو بوسید

+فقط تا چند ساعت نمیشه؟؟؟

_نه نمیشه میگم جونکوک

+جانم

_میشه منم بیام باهات

+میخوای بیای؟

_اوهوم

+پس آماده شو بریم

_اخخخ جوننننن باشه الان آماده میشم

بعد رفتم یه لباس از تو کیفم برداشتم و پوشیدم یکم هم ارایش کردم موهامو بافتم و کلاه هودیمو گذاشتم و جونکوک هم آماده شده بود

+بریم بیبی

_بریم

اومد دستمو گرفت و با هم رفتیم بیرون از عمارت بعد هم سوار ماشین شدیم و رفتیم تو راه هیچ حرفی نمیزد

_ساکتی جونکوک

+چی بگم بیبی

_چمیدونم

+آها راستی بابام گفت ما می‌خوایم بریم مسافرت

_تو هم میری

+اگه تو بیای اره

_نظرت چیه به مامان بابام بگم باهم بریم

+باشه بگو اینجوری بهتره

_باشه امشب بهشون میگم
دیدگاه ها (۰)

#ددی_جذاب_من پارت ۱۸+اوکی عزیزمدیگه چیزی نگفتیم رسیدیم از ما...

#ددی_جذاب_من پارت ۱۹برش زمانی به شب :منو کوک برگشتم خونه زنگ...

#ددی_جذاب_من پارت ۱۶لباس پوشیدیم میخواستم موهامو خشک کنم که ...

#ددی_جذاب_من پارت ۱۵_جونکوک اینم به اسرار تو قبول کردم فقط چ...

چرامن پارت ۵تا اینکه جونکوک رسیددینگ دینگات: کیهجونکوک ـ: من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط