ددیجذابمن

#ددی_جذاب_من

پارت ۱۵

_جونکوک اینم به اسرار تو قبول کردم فقط چند روز بیام پیشت وگرنه اصلا ازت نمیترسم و پیشتم واینمیسم هه

که ازمن نمیترسی اره(پوزخند)

_اره نمیترسم (جدی)

هی میومد سمتم و من میرفتم عقب تر خوردم به دیوار دستاشو دو طرفم گذاشت و نمیتونستم فرا کنم از اینکه باهاش چشم تو چشم بشم متنفر بودم چون من دوسش نداشتم ولی بازم خیلی جدی تو چشاش نگاه میکردم تا نشون بدم ازش نمیترسم و اون با یه پوزخند ترسناک نگام میکرد یهو سمت لبام حمله ور شد و محکم لبامو بوسید که لبم پاره شد و خون اومد ایششششش حالم دیگه داشت به هم میخورد

_جونکوکااااا لبم

دفعه دیگه بخوای بلبل زبونی کنی بیشتر مک میزنم که دیگه لبی برات نمونه

_بیشعور

چییییی گفتی

_همون که شنیدی اخبار رو یه بار میگن

خیلی خب باشه خودت خواستی

یهو اومد سمتم و (اسمات برو تا به ننت نگفتم

افتادیم کنار هم بعد یک ساعت بغلم کرده بود خیلی محکم نمیتونستم تکون بخورم دلم بد جور درد میکرد

_جونکوک

جانم

_درد دارم

بریم حموم

_بریم

یهو زیر پاهامو گرفت و بغلم کرد و رفتیم تو وان منو گذاشت رو پاهاش و سرمو رو سینش گذاشت دستشو برد زیر دلم و ماساژ میداد چند دقیقه بعد:

بهتری الان بیبی

_اوهوم بریم بیرون

بلند شدیم و خودمونو شستیم و بعد رفتیم بیرون ..
دیدگاه ها (۱۳)

#ددی_جذاب_من پارت ۱۶لباس پوشیدیم میخواستم موهامو خشک کنم که ...

#ددی_جذاب_من پارت ۱۷+تو کیوت خودمی خب چیه جات اینجا بهتره می...

#ددی_جذاب_من پارت ۱۴_واییی عمو تو دقیقه چیکار میکردیم جونکوک...

#ددی_جذاب_من پارت۱۳_چرا گوشی هاتون خاموش بود میدونین اصلا ای...

نام فیک: عشق مخفیPart: 51ویو ات*ات. بهتره بگردم خونه*توی مغز...

𝐌𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲 🍷پارت : ۷ویو ا.ترفتیم سمت کیسه بوکسا دستکشای بوکسو ...

آن سوی آینه P36پیشش دراز کشیدم و از پشت بغلش کردم(ویو ا.ت ، ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط