که بعد یهو هانا جلوی چشممون ضاهر شد
که بعد یهو هانا جلوی چشممون ضاهر شد
هانا. اوپس ببخشید مزاحمتون شدم ..شوگا کارتو انجام دادی؟
شوگا. اره انجام دادم دقیقا همین الان خودت با چشمای خودت دیدی
هانا. اها خب مبارک باشه
شوگا. خب حالا میتونی بری
هانا. باش
ا.ت. همش این دختره فوضوله
شوگا. خنده
یهو دیدم شوگا گوشیمو از تو دستم گرفت و رفت تو تلفنم
ا.ت. هی چیکار میکنی گوشی وسیله ی شخصیه
شوگا. اولن که هی نه ددی دومن که من الان دوست پسرتم و حق اجازه اینکارو دارم سومن که کار خاصی نمیکنم دارم شماره ی خودم رو مینویسم برات.
ا.ت. اها
شوگا. دیگه باهام حق نداری اینطوری صحبت کنی
ا.ت. ببخشید ددی
شوگا. باشه
پرش زمانی به بعد از مهمونی
همه رفته بودن خونه هاشون منو هانا فقط مونده بودیم داشتم اماده میشدم تا با هانا برم خونم که شوگا اومد پیشم
شوگا. کجا؟
هانا. باید بریم خونه دیگه
شوگا. تو میخوای برو ولی ا.ت رو نمیبری
ا.ت . اوپا من باید برم خونه
شوگا. تو از این به بعد خونه ی من میمونی ، خب به سلامت هانا برو خونه زندگی خوبی داشته باشی شنبه میبینمت .
هانا. باشه میرم اگه انقدز عجله داری برا عشق جدیدت.
یهو هانا قهرش گرفت و رفت خونه . شوگا اومده بود نزدیکم و منو براید استایل بقل کرد و منو برد تو اتاق و منو گذاشت رو تخت نمیدونستم قراره چیکار کنه که یهو متوجه شدم داره دکمه های پیراهنم رو باز میکنه
ا.ت. شوگا داری چیکار میکنی؟
شوگا. کاری رو که دوست دارم
ا.ت. اوپا ولم کن من الان امادگیش رو ندارم
شوگا. اشکالی نداره من مواظبم که دردت نیاد
ا.ت. نه تورو خدا من میترسم اولین بارمه
شوگا. اصلا هم ترس نداره
ا.ت. شوگا جیغ میزنما؟
شوگا. خیلی خب باشه خب حدقل لباستو عوض کن راحت بخوابی
ا.ت. من که لباس ندارم
شوگا. اجوما برات میاره .
ا.ت. باشه
.
لباسم رو عوض کردم و رفتم رو تخت دراز کشیدم شوگا هم پیشم دراز کشید و شوگا قلقلکم داد و چند دقیقه باهم خندیدیم و بعد خوابیدیم و زندگی خوبی رو داشتیم
پایان.....
هانا. اوپس ببخشید مزاحمتون شدم ..شوگا کارتو انجام دادی؟
شوگا. اره انجام دادم دقیقا همین الان خودت با چشمای خودت دیدی
هانا. اها خب مبارک باشه
شوگا. خب حالا میتونی بری
هانا. باش
ا.ت. همش این دختره فوضوله
شوگا. خنده
یهو دیدم شوگا گوشیمو از تو دستم گرفت و رفت تو تلفنم
ا.ت. هی چیکار میکنی گوشی وسیله ی شخصیه
شوگا. اولن که هی نه ددی دومن که من الان دوست پسرتم و حق اجازه اینکارو دارم سومن که کار خاصی نمیکنم دارم شماره ی خودم رو مینویسم برات.
ا.ت. اها
شوگا. دیگه باهام حق نداری اینطوری صحبت کنی
ا.ت. ببخشید ددی
شوگا. باشه
پرش زمانی به بعد از مهمونی
همه رفته بودن خونه هاشون منو هانا فقط مونده بودیم داشتم اماده میشدم تا با هانا برم خونم که شوگا اومد پیشم
شوگا. کجا؟
هانا. باید بریم خونه دیگه
شوگا. تو میخوای برو ولی ا.ت رو نمیبری
ا.ت . اوپا من باید برم خونه
شوگا. تو از این به بعد خونه ی من میمونی ، خب به سلامت هانا برو خونه زندگی خوبی داشته باشی شنبه میبینمت .
هانا. باشه میرم اگه انقدز عجله داری برا عشق جدیدت.
یهو هانا قهرش گرفت و رفت خونه . شوگا اومده بود نزدیکم و منو براید استایل بقل کرد و منو برد تو اتاق و منو گذاشت رو تخت نمیدونستم قراره چیکار کنه که یهو متوجه شدم داره دکمه های پیراهنم رو باز میکنه
ا.ت. شوگا داری چیکار میکنی؟
شوگا. کاری رو که دوست دارم
ا.ت. اوپا ولم کن من الان امادگیش رو ندارم
شوگا. اشکالی نداره من مواظبم که دردت نیاد
ا.ت. نه تورو خدا من میترسم اولین بارمه
شوگا. اصلا هم ترس نداره
ا.ت. شوگا جیغ میزنما؟
شوگا. خیلی خب باشه خب حدقل لباستو عوض کن راحت بخوابی
ا.ت. من که لباس ندارم
شوگا. اجوما برات میاره .
ا.ت. باشه
.
لباسم رو عوض کردم و رفتم رو تخت دراز کشیدم شوگا هم پیشم دراز کشید و شوگا قلقلکم داد و چند دقیقه باهم خندیدیم و بعد خوابیدیم و زندگی خوبی رو داشتیم
پایان.....
۴.۴k
۳۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.