part

part¹¹
میا آدرسو فرستاد و ۱ ساعت بعد یونا رسید
آجوما رفت که در رو باز کنه(دیگه میا مجاز بود تو خونه هرجا میخواد بره)
میا:من میرم آجوما
آجوما:باشه دخترم
میا در رو باز کرد
یونا:میا دلم برات تنگ شده بود[گریه]
میا:منم[بغض]بیا تو
یونا رفت تو و با هم حرف زدن
یونا:راستی چه خونه ی بزرگییی خونه نیست که عمارته،راستی جونگکوک کی تو میشه؟
میا: دوست پسرم،البته بیا[در گوشش ی چیزی گفت]
یونا:اوووو
و چند دقیقه بعد تهیونگ و کوک اومدن خونه
کوک:جمعتون جمعه ها!
تهیونگ:سلام من تهیونگم دوست صمیمی جئون
یونا:بلند شدم و منم خودمو معرفی کردم پسر خوشگلی بود همچنین کوک
و ته نشست پیششون و کوک رفت بالا و لباس راحت تری پوشید[عکس میدم]
و برگشت
کوک:من جئون جونگ کوکم دوست پسر دوست صمیمیتون و شما؟
یونا: من دوست صمیمی میا،یونا هستم
کوک: خوشبختم|یونا:همچنین
و کلی حرف زدن
و اجوما میخواست شام بیاره
میا:یونا بریم کمک آجوما؟
یونا: بریم
و رفت و وقتی رسیدن تو آشپزخانه داشتن کمک آجوما میکردن و سفره رو میچیدن
تهیونگ به کوک گفت:کوک من از یونا خوشم اومده بهش بگم؟|°~°|
کوک:اووو دوستم عاشق شده
ته :مرض ،میتونی امشب رو یکم طول بدیم و بازی کنیم که امشب بخوابه اینجا و فردا بهش بگم؟
کوک:من نمیدونم باید ببینیم میا چیکار میکنه!
ته:باش
دیدگاه ها (۲)

part¹²رفتن سر میز و شام خوردنمیا:یونا امشب میشه بخوابی اینجا...

part¹³میا و کوک با هم تنها بودن کوک سمت میا می رفت و میا عقب...

part¹⁰جونگ کوک پشت میکروفن:بچه ها میخوام امروز ی چیزی رو برا...

part⁹بالاخره ساعت ۷ و نیم رسید جونگ کوک در زد و اومد تو :آما...

پارت سوم خندیدن ماه 🌚🌙✨

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط