part
part¹²
رفتن سر میز و شام خوردن
میا:یونا امشب میشه بخوابی اینجا لطفا؟بعد نگاه کوک کرد
کوک لبخند زد و سری به نشانه رضایت تکون داد
یونا:آخه شما شاید راحت نباشین...!
میا:نه مشکلی نداریم وایسا بخواب پیش من
کوک:راست میگه یونا خانم راحت باش
یونا:ممنونم
و شب شد و هر کی رفت تو اتاق خودش کوک رفت تو اتاق خودش و ته هم رفت اتاق مهمون[کوک براش اتاق گذاشته بود]و یونا پیش میا بود و کلا تا صبح بیدار بودن
کمی از صحبتاشون:
میا:میدونی چیه؟فکر کنم تهیونگ ازت خوشش اومده ی کاری کن اگه ی موقع بهت درخواست داد قبول کن
یونا:مطمئنی؟
میا:اره
یوناباش
میا:اوه راستی وایسا ی لباس راحتی بپوشیم
یونا:باش مرسی [عکس میدم از لباساشون اولی لباس میا و دومی لباس یونا]
و دوباره حرف زدن ساعت ۷ و اینا بود خوابیدن
کوک. از پایین:خانماااا بیدار شین ساعت ۹ عههه[داد]
میا:آخه کدوم سگی ساعت ۹ بیدار میشه؟[خوابالو]
جونگکوک:منظورت از سگ من بودم؟[عصبی بعد لبخند]
میا:غلط کردم[خنده]
جونگکوک:خندید و رفت بیرون و میا و یونا لباساشون رو عوض کردن [عکس میدم سومین اسلاید عکس لباس میا و چهارمی لباس یونا ]و رفتن پایین برای صبحونه و صبحونه خوردن
ته در گوش کوک:ایییی خداااا چه یونا وایب دارای داره مثل میا
کوک اروم:ارههههه چه خوشگلننن[ذوققق]
میا و یونا همزمان:آقایون چی. بلغور میکنین سر صبحونه؟
کوک و ته:هیچی
و نزدیکای بعد از ظهر بود که ته به یونا اعتراف کرد و یونا قبول کرد و ته یونا رو برد خونش[یونا عزیزم چرا انقدر سریع وا دادی؟]
و ...
رفتن سر میز و شام خوردن
میا:یونا امشب میشه بخوابی اینجا لطفا؟بعد نگاه کوک کرد
کوک لبخند زد و سری به نشانه رضایت تکون داد
یونا:آخه شما شاید راحت نباشین...!
میا:نه مشکلی نداریم وایسا بخواب پیش من
کوک:راست میگه یونا خانم راحت باش
یونا:ممنونم
و شب شد و هر کی رفت تو اتاق خودش کوک رفت تو اتاق خودش و ته هم رفت اتاق مهمون[کوک براش اتاق گذاشته بود]و یونا پیش میا بود و کلا تا صبح بیدار بودن
کمی از صحبتاشون:
میا:میدونی چیه؟فکر کنم تهیونگ ازت خوشش اومده ی کاری کن اگه ی موقع بهت درخواست داد قبول کن
یونا:مطمئنی؟
میا:اره
یوناباش
میا:اوه راستی وایسا ی لباس راحتی بپوشیم
یونا:باش مرسی [عکس میدم از لباساشون اولی لباس میا و دومی لباس یونا]
و دوباره حرف زدن ساعت ۷ و اینا بود خوابیدن
کوک. از پایین:خانماااا بیدار شین ساعت ۹ عههه[داد]
میا:آخه کدوم سگی ساعت ۹ بیدار میشه؟[خوابالو]
جونگکوک:منظورت از سگ من بودم؟[عصبی بعد لبخند]
میا:غلط کردم[خنده]
جونگکوک:خندید و رفت بیرون و میا و یونا لباساشون رو عوض کردن [عکس میدم سومین اسلاید عکس لباس میا و چهارمی لباس یونا ]و رفتن پایین برای صبحونه و صبحونه خوردن
ته در گوش کوک:ایییی خداااا چه یونا وایب دارای داره مثل میا
کوک اروم:ارههههه چه خوشگلننن[ذوققق]
میا و یونا همزمان:آقایون چی. بلغور میکنین سر صبحونه؟
کوک و ته:هیچی
و نزدیکای بعد از ظهر بود که ته به یونا اعتراف کرد و یونا قبول کرد و ته یونا رو برد خونش[یونا عزیزم چرا انقدر سریع وا دادی؟]
و ...
- ۱.۸k
- ۰۳ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط