MY FAVORITE ENEMY

"MY FAVORITE ENEMY"
GHAPTER:1
PART:۲۶

"ویو جنا"


.

جنا/یوری:دخلمون امده....

من با این وضعم قطعا این ترم و میوفتم.
اخه من چجوری تا هفته دیگه بتونم پیشرفت کنم!!!؟

"جوری که اون هفته گذشت:..."

صبحا قبل ورزش چییزی میخوردم..
و بعد سخت برایه امتحانا تمرین میکردم.

اصلا جدا از امتحا یه چییزی بلد باشم تا بتونم از خودم دفاع کنم .

وگرنه رو تخت بیمارستان میخوابم.

وقتایه استراحت بین کلاسارو هم تمرین می کردم.

همراه خوردن صبحونه ،ناهار و شام کتاب جلوم میزارم.
و سعی میکنم یه مطالعه کوتاه داشته باشم.
شبها وقتی بر میگردم اتاقم تا وقتی چشمم میتونه باز باشه کتاب میخوندم و رو میز خوابم می برد.

این هفته خیلی سخت گذشت.
و از الان به بعد از استرس نابود میشم.

چند روز هست که چشمم به تهیونگ یا جونگکوک نخورده‌‌.
عجیبه.

امتحان اولمون فردا بود .


و ساعت ۹ گرفته می شد.

"پرش زمانی"

بعد صبحونه دور استخر تو حیاط جمع شدیم..

من یوری با دهن باز به حرفایه مربی گوش میدادیم.

زنه قطعا روانیه.

تو این هوا بخوایم بریم داخل این اب،قلبمون وایمیسته

_دو به دو اسماتون و میخونم ،بعد از عوض کردن لباساتون میپرید داخل اب..

دستم و بردم بالا

_بله جنا؟

جنا: الان هوا سرده،رفتن تو اون اب خطر ناک هست،اگه با میو بریم داخلش بعد از بیرون امدن قطعا مریض میشیم..و خب این تازه اولین امتحانمونه و نمیتونیم رو تخت بیمارستان ازمون بدیم.

_تحمل کردن سرما یکی عادی ترین چییزایی که باید یاد بگیرید‌...در ضمن باید اون تو حواستون و بدید به اینکه تو ازمون سر بلند باشید..نه اینکه به فکر سرما باشید..

تو رختکن لباسامون و عوض کردیم و وقتی پامون و تو حیاط گزاشتیم بیشترمون شروع کردیم به لرزیدن.

دور استخر جمع شدیم..

_دو نفر اول

دبیرمون یه دفتر بزرگ تو دستش داشت و مشخص بود اونجا بهمون امتیاز میده.

_..ام....هانا و یوری...

به یوری نگاه کردم.

یوری زیر ل/ب قور زد:

_جهنم سرما، ادم کم بود با این احمق باید بیوفتم؟

لبیه استخر وایسادن..

_مقرارت..به قفسه سی//نه هم دیگه ضربه نمیزنید .. وقتی ۳ دقیقه تایمتون تموم شد بوق و به صدا در میارم و میاید بیرون..

یکی از بچه ها پرسید:

_خب دقیقا شما به چی امتیاز میدید؟

دبیر جواب داد:

_سرما ماهیچه ها رو منقبض میکنه ... هرکسی تو سه دقیقه بیشترین دور و تا تح استخر شنا کرده باشه امتیاز میگیره.

خب بهتره من از همین جا برگردم..

_سه،دو،یک....

هانا و یوری تو اب پریدن .

از قیافشون مشخص بود که منجمد شدن.

من بجایه یوری استرس داشتم.

با صدایه بوق از فکر بیرون امدم..

یوری تو یه حرکت پرید بیرون که با حوله دوییدم سمتش و دورش پیچیدم و بعدش هانا امد بیرون..

_هانا ۳ دور...یوری ۵ دور..در ضمن یوری زوترم امد بیرون..

_ازمون بعدیتون اینکه سرتون و زیر اب ببرید
دیدگاه ها (۵)

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۲۷"ویو جنا"_ازمون بعدیتون ا...

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۲۸"ویو جنا".یا یکی مثل جونگ...

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۲۵"ویو جنا"و خب مشخصه که گر...

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۲۴"ویو جنا"اصلا اون چرت و پ...

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۶۷"ویو جنا".واقعا حسی بهش ن...

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۶۸"ویو جنا".امد داخل و در و...

سناریو داستان ساختگی دنیای وارونه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط