MY FAVORITE ENEMY

"MY FAVORITE ENEMY"
GHAPTER:1
PART:۲۸

"ویو جنا"



.
یا یکی مثل جونگکوک باید براش ننگ باشه که من تو مدرسش باشم.

من الان دانش اموزی بودم که امتحاناشو گند زده بود و داشت خودش و سر زنش می کرد.

من تو امتحانایه مدرسه هایه عادی ...حتی درسمم نمیخوندم...و نمرم خوب بود.
و مطمئنم اگه می افتادمم برام مهم نبود.

ولی اینجا که مدرسه عادی نیست.

یک هفته دیگه با استرس نتایج ازمون گذشت و امروز نتایج داده می شد..

تو سال وایساده بودم و استرس داشتم..

یوری و دیدم که با دوتا برگه تو دستش به سمتم میاد.

یوری:این برایه توعه...

برگه رو گرفتم و چکش کردم..

این ازمونا رو هم ۱۰۰ امتیاز داشت.
و من ۳۹ شده بودم..

زیر ۵۰ یعنی افتضاح..

یوری:چند شدی؟
جنا:۳۹،تو چی؟
یوری:۶۸...همشم بخواطر ازمونایه کتبی امتیازم پایین امده..
جنا: من برایه مبارزها....

این ۱۰۰ امتیاز فقط ۶۰ امتیازش برایه مبارزه هاست.

که من ریده بودم..

رو کف سالن نشستم و به دیوار تکیه دادم...

جنا: وایی خدا ریدم...


__
اون روز با فکر و خیالایه مزخرف گذشت.

قبل از شام از معاونمون خواستم که بزاره من شبا برم و تو سالن ورزش تمرین کنم ..

اونم با دیدن نتایج ازمونم چندتا نکته راجب این که چیکار بکنم چیکار نکنم گفت و اجازه داد...

موقعه شام..
از بچه ههش نیدم که میگفتن تهیونگ و جونگکوک و بقیه کسایی که برایه ماموریت اول رفته بودن برگشتن.

ولی منکه ندیدمشون‌.

برگشتم خوابیگاه‌..

سعی کردم بخوابم تا زود بیدار شم..

ولی فکر و خیال نمیزاشت.

فکر کردن به گندی که تو ازمونم زدم..
فکر کردن به اینکه چحوری پیشرفت کنم.

یاد اوریه حرفایه جونگکوک.
رفتارایه تهیونگ،عمو....

و یاد اوری اینکه مامانم کیه.
و یاد اوری خودم که تو این مدرسم و خالکوبی ندارم.

اینا باعث میشدن سر درد بگیرم و ذهنم درگیر باشه.
و اینطور شد که تا ساعت ۳ نخوابیدم...

و ساعت ۳ با ورداشتن وسایلم..

از اتاق زدم بیرون و به سمت سالن ورزش رفتم..

باید در کنار ورزش تمرینم بکنم.

وقتی نزدیک سالن شدم دیدم که نور چراغایه سالن از لایه درد پیداست..

باید روشن می بود؟

در و هول دادم و هم زمان با باز شدن در اطراف سالن و دید زدم تا چشمم به جونگکوک خورد..

جوری که انگار منتظرم بوده گفت:

_فکر نمیکردم انقدر زود بیای...
دیدگاه ها (۳)

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۲۹"ویو جنا"_فکر نمیکردم انق...

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۳۰"ویو جنا"منکه واقعا توانا...

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۲۷"ویو جنا"_ازمون بعدیتون ا...

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۲۶"ویو جنا".جنا/یوری:دخلمون...

⁴³کوکبرگشتم به بخش کار خودم و تو دفترم نشستم ده دقیقه بعدتق ...

⁴⁴کوک: چرا نگفتی میخوای بیای؟ ا/ت: جونگکوک کوک: جانم چیزی شد...

"شراب سرخ" Part: ⁸ویو جنا یهو گرفت از بازوم تا نیوفته....اما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط