(سخت گیر) پارت بیست و پنجم
(سخت گیر) پارت بیست و پنجم
کوک: خوش آمدید
دو تا اتاق آماده کردم برای
تازه عروس و داماد و مامان جون
پدر جون
م.ا: دستتون درد نکنه
ا.ت: بفرمایید غذا
کوک: بله بفرمایید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داشتیم غذا میخوردیم
/:آجوما من اومدم
وایی ببخشید ندیدم سلام
کوک: سونیا بیا غذا بخور
/:ممنون خوردم من مزاحم نمیشم
میرم بالا خوش آمدید
کوک:یه لحظه وایسا سونیا
ببخشید من یه لحظه میتونم برم
م.ا: راحت باشید
جکسون: تا جایی که یادمه جونگکوک
تک فرزنده پس این کیه
ا.ت: یکی از دوستای قدیمیشونه
جکسون: پس چرا اینقدر خودشو
کوک باهم خوبن
ا.ت:از قبل باهم خوب بودن
جکسون: حتی کوک هم صداش میکنه
واقعا حسودی نمیکنی
ا.ت: به کوک میگم بازم کار
خودشو میکنه
جکسون:اگه چیزی بینشون میخوای
تا به جونگکوک بگما
ا.ت: نه چیزی نیست کوک منو دوست
داره حتی جلو دختره به من میگه
عزیزم عشقم
جکسون: بخاطر خودت میگما
پ.ا: بسه دیگه
ا.ت: ببخشید پدجان
کوک: ببخشید رفتم خب بفرمایید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بعد از غذا
جکسون: جونگکوک یه لحظه
میای کارت دارم
ا.ت: چیزی بهش نگیا
جکسون: نه نمیگم
اتنا: ا.ت حاله بچه خوبه
ا.ت: به لطف تو آره
اتنا: ببخشید فقط بفکرت بودم
ا.ت: عزیزم منم چیزی نگفتم
بیا بریم بشینیم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کوک: بله جکسون
جکسون:دختره کی بود
کوک: از دوستای قدیمیمون بود
جکسون: خب تو چرا رفتی دنبالش
کوک: ا.ت که نمیتونست بره
جکسون: مگه چشه نتونه
کوک: بارداره دیگه
جکسون: وقتی دیدم رفتی دنبالش
ناراحتی از چشم خواهرم میدم
تروخدا ناراحتش نکن
کوک: نمیدونستم ناراحت شده
الان میرم معذرت خواهی میکنم
ازش
جکسون: نه فقط خواستم بگم حواست
بیشتر بهش باشه
کوک: مرسی که گفتی نمیدونستم ناراحت میشه
#کوک
#فیک
کوک: خوش آمدید
دو تا اتاق آماده کردم برای
تازه عروس و داماد و مامان جون
پدر جون
م.ا: دستتون درد نکنه
ا.ت: بفرمایید غذا
کوک: بله بفرمایید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داشتیم غذا میخوردیم
/:آجوما من اومدم
وایی ببخشید ندیدم سلام
کوک: سونیا بیا غذا بخور
/:ممنون خوردم من مزاحم نمیشم
میرم بالا خوش آمدید
کوک:یه لحظه وایسا سونیا
ببخشید من یه لحظه میتونم برم
م.ا: راحت باشید
جکسون: تا جایی که یادمه جونگکوک
تک فرزنده پس این کیه
ا.ت: یکی از دوستای قدیمیشونه
جکسون: پس چرا اینقدر خودشو
کوک باهم خوبن
ا.ت:از قبل باهم خوب بودن
جکسون: حتی کوک هم صداش میکنه
واقعا حسودی نمیکنی
ا.ت: به کوک میگم بازم کار
خودشو میکنه
جکسون:اگه چیزی بینشون میخوای
تا به جونگکوک بگما
ا.ت: نه چیزی نیست کوک منو دوست
داره حتی جلو دختره به من میگه
عزیزم عشقم
جکسون: بخاطر خودت میگما
پ.ا: بسه دیگه
ا.ت: ببخشید پدجان
کوک: ببخشید رفتم خب بفرمایید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بعد از غذا
جکسون: جونگکوک یه لحظه
میای کارت دارم
ا.ت: چیزی بهش نگیا
جکسون: نه نمیگم
اتنا: ا.ت حاله بچه خوبه
ا.ت: به لطف تو آره
اتنا: ببخشید فقط بفکرت بودم
ا.ت: عزیزم منم چیزی نگفتم
بیا بریم بشینیم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کوک: بله جکسون
جکسون:دختره کی بود
کوک: از دوستای قدیمیمون بود
جکسون: خب تو چرا رفتی دنبالش
کوک: ا.ت که نمیتونست بره
جکسون: مگه چشه نتونه
کوک: بارداره دیگه
جکسون: وقتی دیدم رفتی دنبالش
ناراحتی از چشم خواهرم میدم
تروخدا ناراحتش نکن
کوک: نمیدونستم ناراحت شده
الان میرم معذرت خواهی میکنم
ازش
جکسون: نه فقط خواستم بگم حواست
بیشتر بهش باشه
کوک: مرسی که گفتی نمیدونستم ناراحت میشه
#کوک
#فیک
۱۲.۹k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.