فصل دوم پارت دو
خوب دیگه منم رفتم پای گاز و شروع کردم به غذا درست کردن
۲ساعت بعد
هوففف بالاخره کارم تموم شد یه قهوه درست کردم لیوان قهومو برداشتم رفتم نشستم روی مبل و تلوزیونو روشن کردم اههههه این تلوزیون لعنتی برنامه ای نداره حوصلم سر رفته اههه☕ داشتم قهومو میخوردم صدای زنگ در به صدا در اومد هوراااااا چانیم برگشت بالاخره رفتم درو باز کردم پریدم بغلش
مین سو:سلام عشقم بالاخره اومدی منتظرت بودم
چیا:😏سلام عزیزم بیا بریم داخل دیگه
مین سو:اوممم هواسم نبود باشه
ول کردم بغلشو دستشو گرفتم کشیدمش داخل
مین سو:بیا داخل
بعد درو بستم🚪
مین سو:وایییی چانییی تو نبودی حوصلم سر رفته بود این تلوزیون لعنتی هم برنامه نداشت خوب شد که اومدی حتما خیلی خسته شدی برو دستشویی سرو صورتتو بشور تا من میزو میچینم😆
چانیول:باشه😏چته تو چرا انقدر هیجان زده ای
مین سو:وقتی عشقم اومده خونه چرا من هیجان زده نباشم
چانیول دستاشو از هم وا کرد و با دست به من اشاره کرد برم بغلش منم سریع رفتم بغلش دستشو انداخت دور کمرم و بالای سرمو بوسید یکم خودمو ازش فاصله دادم تا بتونم چشماشو ببینم خیره تو چشام گفت
چانیول:حال اون کوچولو چطوره
با دستش به شکمم اشاره کرد
مین سو:اونم باباشو دیده خیلی خوشحاله و حالشم خوبه خوبه
چانیول:😄یعنی نبودن من تو خونه انقدر دلتنگتون میکنه
مین سو:معلومه که دلتنگت میشیم خوب دلمون برات تنگ میشه همش باید صبر کنیم ببینیم کی بر میگردی بیایم بغلت
چانیول:😂😂😂😂
مین سو:😂😂😂
از بغلش خودمو کشیدم بیرون هولش دادم سمت دست شویی
مین سو:برو دیگه دست و صورتتو بشور بیا غذا بخوریم
چانیول:باشه باشه
چانیول رفت دستو صورتشو بشوره منم رفتم میز غذارو آماده کنم.....
ادامه دارد
الهی مین سو و نینیشون دلشون برا چانی تنگ میشه وقتایی که میره سر کار😍
خوب اینم از این امید وارم دوست داشته باشید نظر بدید حتما کامنت نشه فراموش
ممنونم کیوتیام😊
۲ساعت بعد
هوففف بالاخره کارم تموم شد یه قهوه درست کردم لیوان قهومو برداشتم رفتم نشستم روی مبل و تلوزیونو روشن کردم اههههه این تلوزیون لعنتی برنامه ای نداره حوصلم سر رفته اههه☕ داشتم قهومو میخوردم صدای زنگ در به صدا در اومد هوراااااا چانیم برگشت بالاخره رفتم درو باز کردم پریدم بغلش
مین سو:سلام عشقم بالاخره اومدی منتظرت بودم
چیا:😏سلام عزیزم بیا بریم داخل دیگه
مین سو:اوممم هواسم نبود باشه
ول کردم بغلشو دستشو گرفتم کشیدمش داخل
مین سو:بیا داخل
بعد درو بستم🚪
مین سو:وایییی چانییی تو نبودی حوصلم سر رفته بود این تلوزیون لعنتی هم برنامه نداشت خوب شد که اومدی حتما خیلی خسته شدی برو دستشویی سرو صورتتو بشور تا من میزو میچینم😆
چانیول:باشه😏چته تو چرا انقدر هیجان زده ای
مین سو:وقتی عشقم اومده خونه چرا من هیجان زده نباشم
چانیول دستاشو از هم وا کرد و با دست به من اشاره کرد برم بغلش منم سریع رفتم بغلش دستشو انداخت دور کمرم و بالای سرمو بوسید یکم خودمو ازش فاصله دادم تا بتونم چشماشو ببینم خیره تو چشام گفت
چانیول:حال اون کوچولو چطوره
با دستش به شکمم اشاره کرد
مین سو:اونم باباشو دیده خیلی خوشحاله و حالشم خوبه خوبه
چانیول:😄یعنی نبودن من تو خونه انقدر دلتنگتون میکنه
مین سو:معلومه که دلتنگت میشیم خوب دلمون برات تنگ میشه همش باید صبر کنیم ببینیم کی بر میگردی بیایم بغلت
چانیول:😂😂😂😂
مین سو:😂😂😂
از بغلش خودمو کشیدم بیرون هولش دادم سمت دست شویی
مین سو:برو دیگه دست و صورتتو بشور بیا غذا بخوریم
چانیول:باشه باشه
چانیول رفت دستو صورتشو بشوره منم رفتم میز غذارو آماده کنم.....
ادامه دارد
الهی مین سو و نینیشون دلشون برا چانی تنگ میشه وقتایی که میره سر کار😍
خوب اینم از این امید وارم دوست داشته باشید نظر بدید حتما کامنت نشه فراموش
ممنونم کیوتیام😊
۶.۸k
۰۹ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.