فصل دوم پارت چهار
بعد از اینکه غذامونو خوردیم چانیول کمکم کرد تا میزو و ظرفارو جمع کنیم بعد با هم ظرفارو شستیم من کفشون زدم چانیول آب کشید و با کمک هم ظرفارو شستیم بعد منم مشغول جمع کردنشون شدم چانیولم رفت نشست روی مبل تلوزیونو روشن کرد و گوشیشو برداشت و با گوشیش ور میرفت منم دستامو خشک کردم رفتم نشستم کنارش دستشو از کنار کمرم رد کرد و با دست دیگش گوشیشو گرفته بود منم سرمو گزاشتم روی شونش و نفهمیدم چیشد که خوابم گرفت
از زبون چانیول:
خواستم بلند شم دیدم خوابش برده حتما خیلی خسته شده که خوابش برده منم دلم نیومد بیدارش کنم بغلش کردم بردمش اتاق و روی تخت گزاشتمش و روش پتو زدم تا سردش نشه بعد خودمم اومدم بیرون و لای در اتاقو باز گزاشتم که اگه بیدار شد من بفهمم رفتم خودمو با سگا مشغول کردم بهشون غذا دادم و کمی باهاشون بازی کردم اونا هم یه چرتی زدن از اتاق سگا هم اومدم بیرون و درو بستم رفتم سمت آشپز خونه لیوانمو برداشتم و کمی آب خوردم تشنم شده بود لیوانو گزاشتم روی ظرف شویی بعد رفتم روی مبل نشستم و تلوزیونو تماشا کردم خیلی خسته بودم اما جوری رفتار کردم که مین سو نفهمه چون ناراحت میشه از شدت خستگی منم پای تلوزیون روی مبل خوابم برد
از زبون مین سو:
وقتی چشمامو باز کردم دیدم روی تخت توی اتاقم بلند شدم رفتم سمت حال دیدم چانیول روی مبلا خوابیده برگشتم اتاق یه ملافه برداشتم و رفتم سمت چانیول ملافه رو زدم روش تا سردش نشه رفتم آشپز خونه آب بخورم که دیدم لیوان چانیول روی ظرف شوییه اونو شستم و سر جاش گزاشتم و یه لیوان برای خودم برداشتم و کمی آب خوردم لیوانو شستم و سر جاش گزاشتم ...
ادامه دارد
ببخشید که این پارت کوتاهه چیزی به زهنم نیومد دیگه به بزرگی خودتون ببخشید😊امیدوارم دوست داشته باشید نظر بدید حتما چون نظر شما برای من مهمه پس کامنت یادتون نره
ممنونم کیوتیام😊
از زبون چانیول:
خواستم بلند شم دیدم خوابش برده حتما خیلی خسته شده که خوابش برده منم دلم نیومد بیدارش کنم بغلش کردم بردمش اتاق و روی تخت گزاشتمش و روش پتو زدم تا سردش نشه بعد خودمم اومدم بیرون و لای در اتاقو باز گزاشتم که اگه بیدار شد من بفهمم رفتم خودمو با سگا مشغول کردم بهشون غذا دادم و کمی باهاشون بازی کردم اونا هم یه چرتی زدن از اتاق سگا هم اومدم بیرون و درو بستم رفتم سمت آشپز خونه لیوانمو برداشتم و کمی آب خوردم تشنم شده بود لیوانو گزاشتم روی ظرف شویی بعد رفتم روی مبل نشستم و تلوزیونو تماشا کردم خیلی خسته بودم اما جوری رفتار کردم که مین سو نفهمه چون ناراحت میشه از شدت خستگی منم پای تلوزیون روی مبل خوابم برد
از زبون مین سو:
وقتی چشمامو باز کردم دیدم روی تخت توی اتاقم بلند شدم رفتم سمت حال دیدم چانیول روی مبلا خوابیده برگشتم اتاق یه ملافه برداشتم و رفتم سمت چانیول ملافه رو زدم روش تا سردش نشه رفتم آشپز خونه آب بخورم که دیدم لیوان چانیول روی ظرف شوییه اونو شستم و سر جاش گزاشتم و یه لیوان برای خودم برداشتم و کمی آب خوردم لیوانو شستم و سر جاش گزاشتم ...
ادامه دارد
ببخشید که این پارت کوتاهه چیزی به زهنم نیومد دیگه به بزرگی خودتون ببخشید😊امیدوارم دوست داشته باشید نظر بدید حتما چون نظر شما برای من مهمه پس کامنت یادتون نره
ممنونم کیوتیام😊
۱۱.۷k
۰۹ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.