bitter and sweet ☕️🍯
bitter and sweet ☕️🍯
part 23
صبح
امروز میرفتیم سئول خیلی خوشحال بودم
برمیگردم پیش گل هام و شرکتم
پیش جونگکوک پیش دوستام
خلاصه همه چمدونامونو بستیم و سوار ماشین شدیم و رفتیم
من صبح سوپ جلبک درست کرده بودم(یک رسم کره ای هست که موقع زایمان یک نفر یا تولد یک شخص سوپ جلبک درست میکنن) چون زیاد بودم بقیشو آورده بودیم
من یکم به جلبک توی سوپ حساس شده بودم نمیدونم چرا همش سرفه میزنم
ولی من به جلبک حساسیت ندارم مطمئنم حتما یک ادویه دستم رفته
وای نه ..نکنه اشتباهی آویشن ریخته باشم؟؟
نه اگه ریخته بودم همه میگفتن مزه آویشن میده انقدر به به و چه چه نمیکردن براش
وای خدا دارم دیوونه میشم
پنجره رو پایین زدم آهنگ creepin د ویکند رو گوش کردم
رسیدیم سریع کمک کردم چمدون و باقی وسایلا رو با مامانم بالا بردم
بعد چیدن وسایلا سریع لباس پوشیدم رفتم سمت شرکت
مثل اینکه گفتن جونگکوک رفته سفر کاری
عجیبه هیچ خبری بهم نداده بود
خواستم بهش زنگ بزنم که پشیمون شدم
چرا باید زنگ بزنم ؟ اگه خودش میدونست زنگ میزد حتما دلش نخاسته اطلاع بده چرا انقدر خودتو میچسبونی بهش ات؟
اوییی خب من خیر سرم دوست دخترشم حق دارم خبر داشته باشممم
وایی بیخیال دوباره به نتیجه ی اولم رسیدم
از سر کار برگشتم
قرار بود با بورا بریم رستوران
یک بافتنی و کت و دامن ستم رو روش پوشیدم (میزارم)
دامنم یکم زیادی کوتاه بود
ات: بیخیال خیلیم قشنگه
یکم تینت زدم زد آفتاب و یک خط چشم کوچولو قهوه ای کم رنگ کشیدم و رفتم
part 23
صبح
امروز میرفتیم سئول خیلی خوشحال بودم
برمیگردم پیش گل هام و شرکتم
پیش جونگکوک پیش دوستام
خلاصه همه چمدونامونو بستیم و سوار ماشین شدیم و رفتیم
من صبح سوپ جلبک درست کرده بودم(یک رسم کره ای هست که موقع زایمان یک نفر یا تولد یک شخص سوپ جلبک درست میکنن) چون زیاد بودم بقیشو آورده بودیم
من یکم به جلبک توی سوپ حساس شده بودم نمیدونم چرا همش سرفه میزنم
ولی من به جلبک حساسیت ندارم مطمئنم حتما یک ادویه دستم رفته
وای نه ..نکنه اشتباهی آویشن ریخته باشم؟؟
نه اگه ریخته بودم همه میگفتن مزه آویشن میده انقدر به به و چه چه نمیکردن براش
وای خدا دارم دیوونه میشم
پنجره رو پایین زدم آهنگ creepin د ویکند رو گوش کردم
رسیدیم سریع کمک کردم چمدون و باقی وسایلا رو با مامانم بالا بردم
بعد چیدن وسایلا سریع لباس پوشیدم رفتم سمت شرکت
مثل اینکه گفتن جونگکوک رفته سفر کاری
عجیبه هیچ خبری بهم نداده بود
خواستم بهش زنگ بزنم که پشیمون شدم
چرا باید زنگ بزنم ؟ اگه خودش میدونست زنگ میزد حتما دلش نخاسته اطلاع بده چرا انقدر خودتو میچسبونی بهش ات؟
اوییی خب من خیر سرم دوست دخترشم حق دارم خبر داشته باشممم
وایی بیخیال دوباره به نتیجه ی اولم رسیدم
از سر کار برگشتم
قرار بود با بورا بریم رستوران
یک بافتنی و کت و دامن ستم رو روش پوشیدم (میزارم)
دامنم یکم زیادی کوتاه بود
ات: بیخیال خیلیم قشنگه
یکم تینت زدم زد آفتاب و یک خط چشم کوچولو قهوه ای کم رنگ کشیدم و رفتم
۳.۸k
۱۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.