تکپارتی درخواستی

تکپارتی درخواستی
وقتی دختر دایی اش هستی و همیشه اذیتت میکنه ولی تو سال دوم عاشقت میشه ولی ولی تو ازش میترسی
یه روز خسته کننده ی دیگه شروع شد با گریفندور کلاس دارم وارد کلاس شدم 2 دقیقه دیر کرده بودم ولی با این حال پروفسور مک گناگال گفت: فکر کنم باید یه ساعته دیگه براتون بیاریم تا دیگه دیر نکنید خانم بلک
گفتم : معذرت می‌خوام پرفسور هم اتاقیم کتابم رو اشتباهی برداشته بود مجبور بودم برم ازش بگیرم
پرفسور مک گوناگال گفت : پس باید اسمتون رو روی کتاب هاتون حک کنیم درسته
سرم رو انداختم پایین
پرفسور گفت : میتونید بشینید خانم بلک
نگاهم به نیمکت ها افتاد دراکو با پوزخند همیشگیش نگاهم میکرد مجبور شدم روی تنها جا خالی که اتفاقا کنار هری و نیز مجاور دراکو بود بشینم
دراکو گفت : دو تا خواهر برادر بی لیاقت کنار هم نشستن جالبه نه قیافه هاتون هم مثل همدیگه رغت انگیزه
هری میخواست چیزی بگه که پرفسور گفت :آقای مالفوی اگه حرف جالب تری هست میتونید برای کل کلاس بگید
دراکو ساکت شد و با نفرت به من نگاه کرد سرم رو انداختم پایین و کتابم رو باز کردم و پرفسور شروع به توضیح دادن کرد
با تموم شدن کلاس از هری خداحافظی کردم و به سمت جنگل ممنوعه رفتم جایی که همیشه آرومم میکرد همیشه مدت زمان زیادی رو اینجا میشینم و به دریاچه نگاه میکنم و از منظره‌ی رو به روم لذت میبرم
در حال کشیدن یکی از نقاشی های نا تمامم بودم که صدای پایی که از میان درخت ها اومد من رو به خودم آورد چوب دستیم رو بیرون آوردم و گفتم : تو کی هستی خودتو نشون بده
صدایی نشنیدم تا با شنیدن صدای نفس های شخصی درست پشت سرم برگشتم و به پشت نگاه کردم درست پشت سرم دراکو ایستاده بود ناخودآگاه طلسمی رو زمزمه کردم که باعث شد دراکو کمی آن طرف تر پرت بشه با اومدن صدای پای دیگر پشت درخت ها پنهان شدم
پرفسور اسنیپ از میان یکی از درخت ها بیرون اومد و گفت: کی این بلا رو سرت آورده مالفوی
دراکو گفت : درست ندیدمش شاید گرگینه یا سانتور بود
اسنیپ گفت: پس دوشیزه بلک اینجا چیکار میکنن
دراکو گفت : بلک ؟
ترسم رو کنار گذاشتم و سعی کردم حالا که دراکو چیزی نگفته تظاهر کنم اتفاقی نیافتاده
گفتم :بله پرفسور چیزی شده
پرفسور اسنیپ گفت : که اینطور از این میگذرم که دارید دروغ میگید اما به دلیل زیر پا گذاشتن قانون اونم توسط دو تا دانش آموز باید تنبیه بشید
فیلچ از پشت پرفسور اسنیپ بیرون اومد اسنیپ با همون لحن خنثی و سردش گفت : دوشیزه بلک و آقای مالفوی رو به دخمه ها راهنمایی کن
فیلچ به سمتمون اومد و گفت : ای دانش آموزان قانون شکن اگه به خودم بود برعکس از یکی از درخت ها اویزونتون میکردم
دراکو گفت : فشفشه کثیف درست حرف بزن
با آرنج به پهلوی دراکو زدم که ساکت بشه
با رسیدن به دخمه ها فیلچ‌ ما رو به داخل هل داد و در رو قفل کرد
ادامه دارد....
خب یه تغییر کوچولو توی این تکپارتی ایجاد کردم اونم اینه که می‌خوام در دو پارت بنویسمش
این تکپارتی با کمک یکی از دوستان نوشته شده
دیدگاه ها (۱۱)

وضعیت عروس هلندیم وقتی دید کله صبح پاشدم و دوباره رفتم بخواب...

ادامه تکپارتی درخواستی چاره ای جز تحمل کردن نداشتم به گوشه ...

بچه ها از اونجایی که مدارس شروع شده و نوشتن فیک جدید می‌افته...

تک پارتی درخواستی وقتی مریض میشن و نگرانشون میشی اونها بهت ح...

پارت سوم قصه بی نام و نشان

You must love me..... P2

You must love me... P11

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط