پارت 28=
پارت 28=
(علامت متیو∆)
ویو کلارا: رفتم به اتاقم موهام رو شونه زدم و لباس های مورد علاقه ام که اسنیپ خریده بود رو پوشیدم حس خوبی نداشتم، چرا باید جاسوس میشدیم؟!اگه...با صدای در به خودم اومدم و در رو باز کردم
∆نمیخوای بیای؟
♡کارم تموم شد بریم
از پله ها پایین اومدیم رو به اسنیپ گفتم
♡باید خودمون سه تا بریم؟
☆بله، اگه مشکلی پیش اومد خودمون میایم
♡چَشم
و با دراکو و متیو به سمت کوچه دیاگون رفتیم، نسبتا تاریک بود و بوی نم میاد ولی بازم ادامه دادیم و به یکی از مغازه ها وارد شدیم
♡ببخشید کسی اینجا هست؟
•بله، بفرمایید
∆ما یک مقدار وسیله میخوایم
و لیستی که اسنیپ بهمون داده بود رو به اون دادیم. همه لوازم رو داخل جعبه گذاشت و بهمون تحویل داد. ما هم از اونجا رفتیم
♡دیگه چیزی نمونده بخریم؟
∆نه همه اش همینا بود
♡خوبه...باید برگردیم؟!
∆اره
با هم به خونه برگشتیم، باید دو روز دیگه به هاگوارتز بر میگشتیم هم هیجان داشتم هم از ترک خونه اسنیپ ناراحت بودم
(علامت متیو∆)
ویو کلارا: رفتم به اتاقم موهام رو شونه زدم و لباس های مورد علاقه ام که اسنیپ خریده بود رو پوشیدم حس خوبی نداشتم، چرا باید جاسوس میشدیم؟!اگه...با صدای در به خودم اومدم و در رو باز کردم
∆نمیخوای بیای؟
♡کارم تموم شد بریم
از پله ها پایین اومدیم رو به اسنیپ گفتم
♡باید خودمون سه تا بریم؟
☆بله، اگه مشکلی پیش اومد خودمون میایم
♡چَشم
و با دراکو و متیو به سمت کوچه دیاگون رفتیم، نسبتا تاریک بود و بوی نم میاد ولی بازم ادامه دادیم و به یکی از مغازه ها وارد شدیم
♡ببخشید کسی اینجا هست؟
•بله، بفرمایید
∆ما یک مقدار وسیله میخوایم
و لیستی که اسنیپ بهمون داده بود رو به اون دادیم. همه لوازم رو داخل جعبه گذاشت و بهمون تحویل داد. ما هم از اونجا رفتیم
♡دیگه چیزی نمونده بخریم؟
∆نه همه اش همینا بود
♡خوبه...باید برگردیم؟!
∆اره
با هم به خونه برگشتیم، باید دو روز دیگه به هاگوارتز بر میگشتیم هم هیجان داشتم هم از ترک خونه اسنیپ ناراحت بودم
۲.۳k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.