پارت

پارت ۴۳

گوشی دیگه ام رو هم خاموش کردم ، میدونستم که وقتی بره هتل و بفهمه که من نیستم عصبانی میشه اما دیگه بس بود
تا همینجاشم زیاده روی کردم ، هوانگ هیونجین الان مظنون اصلی منه...

ــــــــــــــــ

جون سو: خانم لی ، ازتون خواهش میکنم تا وقتی که مدرک محکمی بدست نیاوردیم کاری نکنید که دادستان بهتون شک کنن ، منو نینا نمیخوایم که از دستتون بدیم


نینا هم سری تکون داد و گفت:

نینا: جون سو راست میگه ، اگه تو خودت رو لو بدی و یا مدارکت رو رو کنی ، حتی اگر به احتمال ۱ درصدم دادستان هوانگ قاتل باشن از سر راهشون برتون میدارن تا بعدن براشون دردسری درست نشه...پس مراقب خودتون باشید


±خیلی خب ، راستی یورام چطوره ؟ ملاقاش رفتید ؟


جون سو: اتفاقا دیروز رفتم ، چیز جدیدی بدست نیاوردم اما اون همش میپرسید که شما کجایید ،منم چیزی نگفتم بهش
فقط گفتم که سرتون شلوغه و اصلا وقت نمیکنید که بهش سر بزنید


±خوبه، ممنونم...

نینا: ولی بهت پیشنهاد میکنم حتماً یه سر ملاقاتش بری، چون ممکنه با خودش فکر کنه که تو باور کردی قاتله ، و دیگه بهت اعتماد کامل نداشته باشه ، پس توصیه میکنم حتما بری پیشش


±همینکارو میکنم...


از پنجره فاصله گرفتم و کیفم رو برداشتم

±اگه دادستان اومد اینجا بگید رفت خونه ی دوستش نمیخوام فعلا ببینمش ، نینا فردا هم اگه شد یه نوبت ملاقات با یورام برام بگیر

نینا: باشه ، نمیخوای باهات بیام؟


±نه لازم نیست ، مینهو و لیا امشب میان خونه ، تنها نیستم


نینا: خیلی خب ، خوشبگذره..مراقب خودت باش


از دفتر خارج شدم و سوار ماشینم شدم و به سمت خونه راه افتادم ، باید زودتر می‌رسیدم خونه و تدارک میدیدم برای امشب ...



پارتهای استاد من رو هم فردا شب میزارم 💗🌺
دیدگاه ها (۰)

پارت ۴۲رد پا!...این...این رد پا...سریع گوشیم رو روشن کردمو ت...

پارت۴۱چند لحظه در سکوت بهم خیره شد ، خواست چیزی بگه اما پشیم...

دوست پسر دمدمی مزاج

من عاشق شدمپارت (19)☆☆☆☆☆☆☆☆☆هه سو:باشه فقط دیگه تکرار نشهته...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط