اوایل با لبخند میگفت دیوونه ای تو حالا بی لبخند میگه تو ...

❥❥❥◈‌┅═❧═┅┅───┄
اوایل با لبخند میگفت "دیوونه ای تو " ... حالا بی لبخند میگه "تو دیوانه ای" ... قهوه شو تلخ تلخ سر میکشید و شاعرانه میگفت : زندگیم با تو هرچقدرم تلخ بشه باز خوشمزه ست. حالا تمام شکرو تو فنجونش خالی میکنه و آخرش باز میگه : چرا مزه ی زهرمار میده این؟ .. اوایل میگفت : فقط برام حرف بزن ... حالا میگه : تو فقط حرف میزنی ... دور از چشمم حالا سیگار میکشه جلوی چشمم حالا جوری به نگین انگشتر تو ویترین خیره میشه که بفهمم کارت ویزیتی رو که از سر نبودن کاغذ براش از شعر پر کردم نمیشه تو هیچ کارت خوانی کشید نمیشه ازش پول گرفت ... بهش میگفتم تو هیچ جمله ای "میرم" نیار. نگو "میرم آب بخورم" بگو "آب میخورم میام" نگو "میرم بخوابم" بگو "میخوابم بیدار میشم" ... الان "میرم" تو حرف زدناش پره. الان چیزی جز "میرم" نمیگه. همینجا حتی چند لحظه قبل گفت : میرم. چند لحظه بعد میگه : میرم.
مدام میخواد تنها باشه. میخواد نباشم. همینجا حتی داره به این فکر میکنه کاش تنها بود.. منتهی ناچاره پهلوم بمونه. ناچاریم بخندیم همینجوری و گولتون بزنیم که با دیدنمون فکر کنید تو بهترین سیاره ی کهکشانید. ما یه عکس دو نفره ایم فقط و هیچ عکسی از زندگی به خود زندگی شباهتی نداره.
-
#علیرضا_قاسمیان_خمسه
ډل ڼـۉشټـ✍ ـہ هإی ڪوچہ پُۺتــے
دیدگاه ها (۱۰۹)

میز اتاقت باشم،عشق جانمدستانت را بگذاری روی سرم،برگ کاغذی را...

تو چی داشتی جز دوتا چشم اسمونی و لبایی که با ادم حرف میزد و ...

-: میتونی ببینی که از خنده هام اشک میاد؟-: آره .-: میتونی مر...

بچه که بودم نامه ای بستم به پای کبوتری. نامه را به خدا نوشته...

WISH MEET YOU PART 13سوجو. چند سال پیش وقتی توی جشن تولد خوا...

سلاممممم🎀🎀🎀🎀فیلیکس: هوی حواست باشه چی داری میگی( سرد) خب دیگ...

P1🍯//𝒜 𝓂ℴ𝓃𝓉ℎ 𝒶ℊℴ&بابایی -جون دلم &کی میزارن مامانو ببینیم؟-د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط