پارت یازده رمان کاردشلریم

(:پارت یازده رمان کاردشلریم:)

شب میشود


اورهان: آسیه دخترم حاضری!؟؟؟؟


آسیه: اره عمو یه ذره مونده


آسیه لوازم ارایشیا رو ول می‌کنه رو میز و می‌ره بیرون

عمر: داداشی چه خوشگل شدی😍


آسیه: مرسی سریع برین شما هم حاضر این الان میرسن


ایبیکه: آسیه هول نباش😊

آسیه: وای خیلی استرس دارمممم

همون لحظه

نباهت : خب دوروک حاضری ؟


دوروک: اره ولی خیلی استرس دارم😕

نباهت: در بزن

تق تق تق تق

آسیه درو باز می‌کنه

دوروک چشاش گرد میشه

دوروک : وای چقدر خوشگل شدی😳😍


آسیه: دوروک تو هم خیلی خوشتیپ شدی بیاین تو


نباهت : سلام به همگی ☺️

اورهان : بفرمایید اینجا

همه می‌شینن


عاکف : خب به نظرم شروع کنیم😊


اورهان: منم همین نظرو دارم


سوسن آروم می‌خنده

عمر: چی شده؟

سوسن: هیسسس هیچی یاد خواستگاری خودمون افتادم😂


عمر پوست خند میزنه


دوروک: عع ما اومدیم ک....... عهههه ... اومدیمممم ...مااا

عاکف: پسرم بهتره تو ساکت بشینی😂


عاکف : ما با امر خیر اومدیم دخترتون و بگیریم واسه خودمون


اورهان:😳


نباهت: عاکف به نظرم تو هم ساکت شی بد نیست ...... ما اومدیم خواستگاری دخترتون😊


دوروک: خانوادگی کلا بلد نیستیم حرف بزنیم 😐 ...‌ خب عمو اورهان خودتون که میدونید برای چی اینجاییم


اورهان: بله بله ٫سریع مراسم تموم شه حوصله این پسره رو ندارم٫


انگشتر دست دوروک پ آسیه میکنن و مراسم تموم میشه


فردای اون روز :


آسیه :الو ؟ دوروک؟

دوروک: اره عشقم 💋


آسیه : چی شده؟

دوروک : میام دنبالت بریم برای عقد وقت بگیریم


آسیه : اوکی😊

دوروک میاد دنبال آسیه

دوروک :سلام عشقم .

آسیه : سلامم


دوروک : ما دیگه نامزدیم؟؟؟


آسیه: اره فکر کنم🙂

دوروک: یعنی هروقت دلم خواست میتونم ببوسمت😍؟

آسیه : ارههه

دوروک: پس بیا جلو

آسیه و دوروک همو از لب بوس میکنن که .....


عمر میبینه

عمر میدوئه سمت در و میزنه به شیشه ماشین و داد میزنه : چیکار میکنیددد

آسیه شیشه و میده پایین


آسیه: عمر چی شده


عمر: چیکار داشتین میکردین؟😡 آسیه سریع پیاده شو

آسیه : عمر این ماشین نامزدمه تازه دوروک هم نامزدمه نمیتونم ببوسمش ؟؟

.

عمر : نه! بیا پایین


آسیه میچسبه به دوروک میگه : نمیام


عمر. : باشه آسیه ولی دیگه نبینم ازین کارا بکنی 😡


آسیه: باشه بابا خدافظ


دوروک ماشین و روشن می‌کنه و میرن


دوروک: آسیه خوب جوابش و دادی😂

آسیه: اوهوم ما دیگه نامزدیم :)


دوروک: آسیه تو واقعا عاشق منی .؟.

اسیه : اره تو چطور ؟؟

دوروک: من میمیرم برات ولی تو خیلی دوسم داری؟؟؟

آسیه:آرععع😂


دوروک: واقعا؟؟


آسیه: ولم کن دوروک دیگه اره خیلی دوست دارم دوروک عاشقتم 😍❤️


دوروک: منم همینطور آسیه

دوروک فرمون و ول می‌کنه آسیه و بغل کنه


آسیه: دوروکککک فرمونننن


دوروک: آخ حواسم نبود تو برام مهم تری😊


(ادامه دارد)
دیدگاه ها (۱۴)

شیپ خوبین

اون🥺#شربت_زغال_اخته#دوعا#دوعا_کورکماز#دوعا_فاتح#شربت‌زغال‌اخ...

(: پارت ده رمان کاردشلریم :)آسیه: چیشده دوروک این چیه ؟دوروک...

یونا :از حرف های کوک ترسیدم که یهو در ماشین باز کرد دستم گرف...

پارت:۹ (پیوند اجباری)

دختر قمار باز

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط