هراحساس خوبی نداشتم

هراحساس خوبی نداشتم..
مرد¹:بدن خوبی داری.
مین: چ..چی
مرد¹: قطعا ویدیوت کلی لایک میخوره.
ویدیو؟....منظورشون چیه__دلشوره گرفتم..چرا باید به یه خدمتکار همچین چیزی بگه__
مرد¹:بلدی چه طوری کار کنی؟
مین: بله..
مرد¹:باکره ای؟
مین: ببخشید اما به شما مربوط نمیشه..مگه شما برای هر خدمتکاری همچین سوالاتی میپرسین؟
اون مرد پوزخندی زد__
مرد¹:خدمتکار؟....مگه نمیدونی قراره که...
راننده: قربان رسیدیم.
از ماشین پیاده شدن که منم پیاده شدم...یه ساختمون بزرگ جلومون بود...بازومو گرفتن و رفتیم تو...
مین: ای..اینجا کجاست؟
مرد¹: اینجا جاییه که تو قراره به مردا خدمات بدی..البته ماهم ازت فیلم میگیریم...
منظورش از خدمات چی بود...استرسم بیشتر شد..مگه کار من خدمتکاری نبود__یعنی جین بهم دروغ گفته..
منشی: دختر جدیده؟
مرد1: اره.
منشی: هیکل خوبی داره..اممم اتاق 134 خالیه میتونی اونجا ببریش.
مرد¹: ممنون.
توی راهرو کلی اتاق بود...من هنوز نفهمیدم برای چی اینجام...رسیدیم به اتاقی__در اتاق رو باز کردن و منو انداختن اون تو...
مین: هیی چرا اینکارو میکنید.
چندتا خدمتکار اومدن تو...دوتاشون منو نگهداشتن و دوتای دیگه داشتن لباسامو در می اوردن... چقدر تکون خوردم که ولم کنن فاییده نداشت...لباسامو در اوردن اما هنوز لباس زیرم تنم بود'
ولم کردن که اوفتادم روی زمین..
مرد¹:خانم کوچولو فعلا از اینجایی که هستی لذت ببر تا برات مشتری بیاد.
در اتاق رو بستن...رفتم گوشه دیوار تکیه دادم و اروم شروع کردم به گریه کردن...هقق جین نجاتم میدی؟
.نه__اون چرا باید منو نجات بده..هقق اون خودش کسی بود که منو به اینجا فرستاد"
جین ویو"
وقتی مین سو برگشت و ازم خداحافظی کرد..یه حس دلتنگی توی قلبم ایجاد شد...الان حس میکنم که یه چیزی توی قلبم خالیه__امیدوارم تو اون عمارت باهاش خوب رفتار کنن...
میخواستم برم اتاق کارم که صدای زنگ در اومد..به سمت ایفون رفتم/کاترین بود..اوف این دختره از جون من چی میخواد_درو باز کردم که اومد تو...مثل همیشه لباس باز پوشیده بود و داشت با ناز راه میرفت..
کاترین: سلام اوپا.
جین: سلام
کاترین: اوممم شنیدم دوست دخترت...امم نه اشتباه شد __بردتو فروختی.
جین: تو از کجا میدونی؟
کاترین: بابات بهم گفت.
جین: چه فرقی به حال تو میکنه؟
کاترین: من دلم برای دختره میسوزه
پوزخندی زد و به حرفش ادامه داد..
دیدگاه ها (۰)

کاترین: چه طور دلت اومد بفرستیش به پورن سایت(اسمشو از خودم د...

چی#ارباب_خشن [پارت ³²]اه لعنتی..چطور نفهمیدم__باید قبل از ای...

نمیدونم چرا دلم نمیخواد از اینجا برم درحالی که جین با من اصل...

چیاز عصبانیت دستامو مشت کردم..اومم قرار عواقب کارتو ببینی می...

ماه_تیره🌑Part: 80نشست گوشه تختم_کاش این خانم کوچولو بدونه که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط