شعلههایعشق

#شعله_های_عشق
#part_10
#ادامه‌پارت
از خواب پاشدم... واقعا انگاری جین قصد نداشت بهم سر بزنه نمیدونستم ساعت چند بود فوقش یه ربع خوابیده باشم رفتم گوشیمو نگاه کردم و با ساعت ۷ رسما دیوونه شدم دو ساعت، جدی نمی‌خواست بهم سر بزنه ؟ سریع آب وان رو خالی کردم و سرپا وایسادم و خودم و با آب شستم حوله رو آماده کردم و پوشیدم رفتم سریع سمته در لباس طوسیم همون قبلیه رو پوشیده بودم ، صدای خنده میومد با تردید در رو بازکردم و نیم نگاهی انداختم ۶ تا مرد و جین بودن داشتن قلوپ قلوپ تو لیوان شامپاین شراب میخوردن با دیدن اونا سریع رفتم لباسمو با یه پیرهن قهوه ای که یخورده جذب بود عوض گردم آستین های بلند بود ولی یکم سینم رو بزرگ نشون میداد سریع موهام رو خشک کردم و دم اسبی کردم و رفتم پایین با صدای پاشنه بلند هام همه بهم خیره شدن رژ لب یکم پر رنگ زده بودم تا زخم لبم دیده نشه با لبخند گفتم

- جین عزیزم! نگفته بودی مهمون داریم!

لبخند و حرفام تظاهری بود اونم بهم پا داد و گفت

+ دیدم خواب بودی دلم نیومد بیدارت کنم ، میخاستم بهت بگما

بعد با تردید گفت

+ عزیزم ، بیا پیشمون بشین و پذیرایی کن

چقدر گستاخ بود ! عین چی زده بود تو گوشم و میگفت الانم باید از چند تا خدا بی خبر پذیرایی کنم!
دیدگاه ها (۱)

pov: dress Jessica💅

#شعله_های_عشق #part_11با لبخند رفتم پایین و نشستم روی یه صند...

#شعله_های_عشق #part_10با عصبانیت نگاهم کرد و رفت روی صندلی ن...

pov : breakfast🍽

موضوع:وقتی فکر می‌کنی دوستت ندارهپارت ۲_باشه برو دستاتو بشور...

جیمین فیک زندگی پارت ۹۲#

فرشته کوچولوی من ( پارت ۱۳ )گویون : پدرم آمد بغلش کردم نشستی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط