عذاب سیاه نجات سفید پارت : ۱
یونیفرم سفید رنگ خودش رو پوشید و کارت بنددار شناسایی خودش رو برداشت و داخل گردنش انداخت و دستی به موهای سفید رنگش کشید و عینک مشکی رنگش رو برداشت و روی چشم های اقیانوسی رنگش گذاشت . کفش مشکی رنگش رو پوشید و سوئیچ ماشینش رو برداشت و از خانه اومد بیرون و سوار ماشین شد و به سمت بیمارستان رفت.
ماشینش رو داخل پارگینگ ، پارک کرد و سوئیچ رو داخل جیبش گذاشت و رفت داخل بیمارستان. کار آموز های جدید اومده بودند و قرار بود برای دوره ای طولانی اینجا آموزش ببینن. اسم کار آموزها مگوی یوجی و نوبارا بود .
همه داخل اتاق روی صندلی نشسته بودند دکترها سمت چپ و کار آموزها سمت راست رو به روی هم نشسته بودند . گتو ماژیک وایت بود رو برداشت و روی تخته نوشت :
اختلال تجزیه ی هویت یا ( DID ) که در گذشته اختلال چند شخصیتی شناخته شده .
مگومی دفترش رو باز کرد و مطلبی که گتو نوشته بود رو یادداشت کرد و گفت: ( گتو سان لطفا بیشتر توضیح بدید . )
گوجو از روی صندلی بلند شد و خودکارش رو ، سمت تخته گرفت و گفت:
این یک بیماری روانی وحشتناکه که در فیلم و سریال خیلی بهش برمی خوریم اما به شدت اشتباه درک شده . به طور کلی کمتر از ۱% از افراد مبتلا به اختلال تجزیه ی هویت ۳-۲ شخصیت دارند و گاهی بیشتر ) . این افراد مرتبا بین شخصیتهای خودشون در گردشند و ممکنه چند ساعت یا چند سال روی یک شخصیت ثابت بمونند .
گتو ادامه داد : (اصلا ممکنه هر زمان و بدون هشدار قبلی بین هویتهای خود جابه جا بشن و متقاعد ساختن فرد به این که مبتلا به این اختلال هست تقریبا غیر ممکنه ، به همین دلیل افراد مبتلا به اختلال تجزیه ی هویت نمی تونن زندگی عادی داشته باشند و معمولا در تیمارستان زندگی می کنند.
نوبارا گفت: ( هیچ راه درمانی نداره ؟ یا نمیتونیم با صحبت کردن فرد بیمار رو درمان کنیم ؟ )
شوکو در حالی که سیگار رو خاموش می کرد گفت: ( سوال خیلی خوبیه ! تا به امروز هیچکس نتونسته این بیماری رو درمان کنه چون فرد مبتلا به این باور هست هیچکس نمیتونه اون رو درک کنه و به همین دلیل به صحبت هلی دیگران گوش نمیده )
گوجو گفت: ( و در آخر وقتی بعد از فکر کردن زیاد به هیچ نتیجه ای نمیرسه یا خودش رو برای همیشه حبس میکنه یا اینکه خودکشی میکنه . )
یوجی گفت: ( یعنی عذاب در مقابل مرگ ؟ )
گوجو بشکنی زد با لبخندی جذاب گفت: ( دقیقا ! )
گتو اخم کرد و با ناباوری گفت: ( این حجم از خوشحالی برای حرف یوجی چی بود ساتورو؟
مثلا برای افرادی که به این بیماری مبتلا هستند خوشحالی؟! )
گوجو لبخندش محو شد و با لحن جدی گفت: ( چرا عصبی میشی ؟ من که حرف خاصی نزدم.. نمیدونم شاید تشویق کردن کار آموز ها تو رو عذاب میده . )
گتو با عصبانیت گفت: ( منو مسخره میکنی ؟
" عذاب سیاه نجات سفید "
ماشینش رو داخل پارگینگ ، پارک کرد و سوئیچ رو داخل جیبش گذاشت و رفت داخل بیمارستان. کار آموز های جدید اومده بودند و قرار بود برای دوره ای طولانی اینجا آموزش ببینن. اسم کار آموزها مگوی یوجی و نوبارا بود .
همه داخل اتاق روی صندلی نشسته بودند دکترها سمت چپ و کار آموزها سمت راست رو به روی هم نشسته بودند . گتو ماژیک وایت بود رو برداشت و روی تخته نوشت :
اختلال تجزیه ی هویت یا ( DID ) که در گذشته اختلال چند شخصیتی شناخته شده .
مگومی دفترش رو باز کرد و مطلبی که گتو نوشته بود رو یادداشت کرد و گفت: ( گتو سان لطفا بیشتر توضیح بدید . )
گوجو از روی صندلی بلند شد و خودکارش رو ، سمت تخته گرفت و گفت:
این یک بیماری روانی وحشتناکه که در فیلم و سریال خیلی بهش برمی خوریم اما به شدت اشتباه درک شده . به طور کلی کمتر از ۱% از افراد مبتلا به اختلال تجزیه ی هویت ۳-۲ شخصیت دارند و گاهی بیشتر ) . این افراد مرتبا بین شخصیتهای خودشون در گردشند و ممکنه چند ساعت یا چند سال روی یک شخصیت ثابت بمونند .
گتو ادامه داد : (اصلا ممکنه هر زمان و بدون هشدار قبلی بین هویتهای خود جابه جا بشن و متقاعد ساختن فرد به این که مبتلا به این اختلال هست تقریبا غیر ممکنه ، به همین دلیل افراد مبتلا به اختلال تجزیه ی هویت نمی تونن زندگی عادی داشته باشند و معمولا در تیمارستان زندگی می کنند.
نوبارا گفت: ( هیچ راه درمانی نداره ؟ یا نمیتونیم با صحبت کردن فرد بیمار رو درمان کنیم ؟ )
شوکو در حالی که سیگار رو خاموش می کرد گفت: ( سوال خیلی خوبیه ! تا به امروز هیچکس نتونسته این بیماری رو درمان کنه چون فرد مبتلا به این باور هست هیچکس نمیتونه اون رو درک کنه و به همین دلیل به صحبت هلی دیگران گوش نمیده )
گوجو گفت: ( و در آخر وقتی بعد از فکر کردن زیاد به هیچ نتیجه ای نمیرسه یا خودش رو برای همیشه حبس میکنه یا اینکه خودکشی میکنه . )
یوجی گفت: ( یعنی عذاب در مقابل مرگ ؟ )
گوجو بشکنی زد با لبخندی جذاب گفت: ( دقیقا ! )
گتو اخم کرد و با ناباوری گفت: ( این حجم از خوشحالی برای حرف یوجی چی بود ساتورو؟
مثلا برای افرادی که به این بیماری مبتلا هستند خوشحالی؟! )
گوجو لبخندش محو شد و با لحن جدی گفت: ( چرا عصبی میشی ؟ من که حرف خاصی نزدم.. نمیدونم شاید تشویق کردن کار آموز ها تو رو عذاب میده . )
گتو با عصبانیت گفت: ( منو مسخره میکنی ؟
" عذاب سیاه نجات سفید "
۵.۶k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.