پارت ۲
#شیطان_درون_من
#پارت_دو
که یهو پسره با صدای بلند گفت
پسره : هوی اون مال منه
+هه خواب دید خیر باشه و با پام مرد عنایت قرارش دادم که یهو خم شد و قرمز شد بعد یه برگردون زدم که پخش زمین و همه بهم زل زده بودن که گفتم :
نفره بعدی هم هست ؟؟؟همشون سریع رفتم کنار که میا رو بریم گذاشتم روی یه صندلی و گفتم وقتی ظریفت نداری غلط میکنی مثل خرس میخوری که با حالت مستی گفت
/زر نزن بابا
+حتی تو حالت مستی هم این زبونو داری که دیدم خیلی کیوت خوابیده بغلش کردم و سوار ماشین کردمشو بردم خونم و گذاشتمش تو اتاق مهمان و در و بستن بعد رفتم پایین که دیدم خدتمکار گفت بیا پایین باشه ای گفتم و رفتم لباسم و عوض کردم رفتم پایین برای شام
بعد از تموم شدن شام مثل همیشه رفتم اتاق ورزش و با بکسم ور رفتم که نشستم رو یکی از صندلی ها و یکم آب خوردم و دوباره ادامه دادم بعد از ورزش رفتم اتاقم و گرفتم خوابیدم
فردا با آلارم گوشیم بیدارم شدم و رفتم یه دوش 5 مینی گرفتم و اومدم بیرون بعد رفتم برم ورزش کنم که دیدم میا این خرس داره عسل رو میزنع رو کره و میخوره گفتم
+هوی وحشی آروم تر فرار نمیکنه
/خفشو
خندیدم و رفتم اتاق ورزش و اینار رفتم رو بارفیکس و بعد رفتم چند تا وزنع برداشتم و...بعد از تموم شدن رفتم صبحانه بخورم بعد صبحونه چون حوصلم سر رفته بود یه لباس کیوت پوشیدم با یه آرایش کیوت و رفتم بیرون برای خرید(عکسشو میزارم)
چند تا مغازه رو گشتم اومدم بیرون و احساس کردن یکی داره تعقیبم میکنه ولی اهمیت ندادم و دوباره به راهم ادامه دادم و که دیدم باز دنبالم .
برای اینکه مطمئن شم رفتم تویه کوجه تاریک که دیدم اونم اومد تو وقتی برگشتم دیدم سریع رفت پشت دیوار که داد زدم
+خیلی ضایع تعقیب میکنی اسکل حداقل برو یاد بگیر بعد بیا
ناشناس : چه دختر زرنگی
+از ننت یاد گرفتم گلم
ناشناس : حاضر جوابم که هستی پس فک کنم رئیس برای همین بهت علاقه داری
+چی
که یهو چند نفر از دیوار ها اومدن پایین منم با نیش خند گفتم
+بالاخره یه تمرین جدید
و یهو یکیشون حمله کرد بهم کد دستشو پیچوندم و که اون یکی حمله کرد از دستش به عنوان تکیه گاه استفاده کردم و به یه برگردن هردو رو پخش زمین شدن و بقیه هم به شکل های مختلف بعد اون مرد گفت
ناشناس : مثل اینکه خودم باید دست به کار شم
بعد اودم
بعد به ات حمله کرد که...
تو خماری بمانید هاهاها...😝
#پارت_دو
که یهو پسره با صدای بلند گفت
پسره : هوی اون مال منه
+هه خواب دید خیر باشه و با پام مرد عنایت قرارش دادم که یهو خم شد و قرمز شد بعد یه برگردون زدم که پخش زمین و همه بهم زل زده بودن که گفتم :
نفره بعدی هم هست ؟؟؟همشون سریع رفتم کنار که میا رو بریم گذاشتم روی یه صندلی و گفتم وقتی ظریفت نداری غلط میکنی مثل خرس میخوری که با حالت مستی گفت
/زر نزن بابا
+حتی تو حالت مستی هم این زبونو داری که دیدم خیلی کیوت خوابیده بغلش کردم و سوار ماشین کردمشو بردم خونم و گذاشتمش تو اتاق مهمان و در و بستن بعد رفتم پایین که دیدم خدتمکار گفت بیا پایین باشه ای گفتم و رفتم لباسم و عوض کردم رفتم پایین برای شام
بعد از تموم شدن شام مثل همیشه رفتم اتاق ورزش و با بکسم ور رفتم که نشستم رو یکی از صندلی ها و یکم آب خوردم و دوباره ادامه دادم بعد از ورزش رفتم اتاقم و گرفتم خوابیدم
فردا با آلارم گوشیم بیدارم شدم و رفتم یه دوش 5 مینی گرفتم و اومدم بیرون بعد رفتم برم ورزش کنم که دیدم میا این خرس داره عسل رو میزنع رو کره و میخوره گفتم
+هوی وحشی آروم تر فرار نمیکنه
/خفشو
خندیدم و رفتم اتاق ورزش و اینار رفتم رو بارفیکس و بعد رفتم چند تا وزنع برداشتم و...بعد از تموم شدن رفتم صبحانه بخورم بعد صبحونه چون حوصلم سر رفته بود یه لباس کیوت پوشیدم با یه آرایش کیوت و رفتم بیرون برای خرید(عکسشو میزارم)
چند تا مغازه رو گشتم اومدم بیرون و احساس کردن یکی داره تعقیبم میکنه ولی اهمیت ندادم و دوباره به راهم ادامه دادم و که دیدم باز دنبالم .
برای اینکه مطمئن شم رفتم تویه کوجه تاریک که دیدم اونم اومد تو وقتی برگشتم دیدم سریع رفت پشت دیوار که داد زدم
+خیلی ضایع تعقیب میکنی اسکل حداقل برو یاد بگیر بعد بیا
ناشناس : چه دختر زرنگی
+از ننت یاد گرفتم گلم
ناشناس : حاضر جوابم که هستی پس فک کنم رئیس برای همین بهت علاقه داری
+چی
که یهو چند نفر از دیوار ها اومدن پایین منم با نیش خند گفتم
+بالاخره یه تمرین جدید
و یهو یکیشون حمله کرد بهم کد دستشو پیچوندم و که اون یکی حمله کرد از دستش به عنوان تکیه گاه استفاده کردم و به یه برگردن هردو رو پخش زمین شدن و بقیه هم به شکل های مختلف بعد اون مرد گفت
ناشناس : مثل اینکه خودم باید دست به کار شم
بعد اودم
بعد به ات حمله کرد که...
تو خماری بمانید هاهاها...😝
۳.۴k
۱۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.