پارت ۳

#شیطان_درون_من
#پارت_سه

که براش یه زیر پایی انداختم که پخش زمین شد بعد یه نیش خند زدمو گفتم
+این سر دستتون بود
ناشناس : الان نشونت میدم
که دوباره پاشد و حمله کرد اینبار دستشو مثل مشت آورد بزنه تو صورتم که دستشو پیچوندم و برگردوندم طرف خودم بعد آروم دم گوشش جوری که انگار دارم تهدیدش میکنم گفتم
+بهتر دیگه دور و بر من نپلکی جوجه چون خودت کوچیک میشی بعد با دستم زدم تو گردنش که بیهوش شد و بعد پاشدم لباسامو مرتب کردمو رفتم خونه.
(راستی مامان بابای ات به دست یه مافیای قوی کشته شدن چون بابای ات مافیا بوده)
بعد رفتم خونه و به این فکر بودم که برای خودم یه بادیگار بگیرم برای همین یه آگهی زدم و با شوگا آشنا شدم
+خوب آقای مین سابقه کار دارید
(علامت شوگا * )
*بله
+میتونید بهم نشون بدین چی تو چنته دارید؟؟
*بله ، فقط با کی
+با من
بعد رفتیم روی دشک و بهم حمله کرد براش یه زیر پایی انداختم که نیفتاد بعد اومد یه مشت بزنه که دستشو پیچوندم سریع دستشو آزاد کرد اومد یه زیر پایی بزنه که جا خالی دادم و با یه برگردون کار و تموم کردم(پاندای کونک فوکاریااا)
+خوب آقای مین کارتون خوب بود میتونید از فردا کارتون رو شروع کنید
*حتما
+فقط شرط هارو از الان بهتون بگم
*بله
+1_باید اینجا زنی کنید
2_وسایل لازم رو خودتون بخرید
3_و همیشه بهم نچسبید و ازم فاصله بگیرید
اوکی؟؟
*مفهومه
+خوبه خوب میتونید برید
*بله
+راستی فردا که اومدید میتونید اتاقتون رو از ای خدمتکار بپرسید
بغد رفتم اتاقم خابیدم و فردا با صدای آلارم گوشی بیدار شدم و کارای همیشیگی رو کردم

خماری یاع یاع یاع...😌😂