پارت

پارت ۶


برق از سرم پرید این نفس روانی دسته بزن داره ها بهتره هرچی زودتر دوستیمو باهاش قطع کنم آره خب اینطوری که این حرفه ای خوابوند تو گوشم معلومه خیلی از این کارا میکنه..
اصلا شاید تو انباری خونشون آدمارو شکنجه میده شاید اصلا این پسره هم از هموناس که شکنجش میده خالا مجبورش کردع بیا منو بگیر واااای خدا من چیا نمیدونستم واای حالا چطوری در برم
نفس: شییییییدددددددداااااااااااااااا
پریدم هوا و به نفس خیره شدم بهش نمیومد گروگانگیر باشه سوسول تراز این حرفاست(الان این حرفمو بیاد ببینه با ساطور منو میبره) 😂
من:بله
نفس:کجایی تو دختر اول واسه خ‌دت چرت و پرت بلغور میکنی بعدشم میری تو هپروت چته تو شوهر چیع بابا الان بی شوهری توی دریام موج میزنه عروس دریایی ها بیچاره ها بی دوماد موندن بعد تو خطبمم خوندی؟
من:خب پس کیه هاهاه؟؟؟؟
نفس:این نیکه
من: منم تیکم√
دیدگاه ها (۱)

پارت ۷نفس:پوووف بابا نیکه دیگه نیککک داداشمهمن: منم تیکمممم ...

پارت۸نیک: منم نیک هستم برادر نفس خوشبختممن:بله همچنینمن:حالا...

پارت۵رسیدم دم در خونه ی نفس اینا زنگ درشونو زدم و منتظر موند...

شخصیت امیر تغییر کرد 😻 شخصیت امیر😻 در رمان نفس های شیدایی

برو بخون

دوستان سلاک

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور ( پارت ۵)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط