آسمونم انگار چند وقتیه همون آسمون قبلی نیست

آسمونم انگار چند وقتیه همون آسمون قبلی نیست!
خشمگین... ، ناراحت... ، تنها... ، خسته... ؛
دقیقاً مثل من که همون من سابق نیستم!
رعد و برقی... ، بارونی... ، دلگیر... ، تیره... .
انگار دلتنگه؛
می‌خواد داد بزنه،
می‌خواد فقط بباره،
می‌خواد همه چی رو بذاره برای همه و بره.
ولی نه صدای فریاد داره،
نه جای باریدن،
نه توان کندن... .
آسمون نترس، تو تنها نیستی!
صدای منم به اندازه‌ی تو، خودشو خفه کرده،
چشمای منم به اندازه‌ی تموم ابرای تو بارونیه،
دل منم مثل خورشید تو، بریده انگار.
هم من، هم آسمون خسته شدیم؛
نه می‌تونیم انقد داد بزنیم که خالی بشیم،
نه انقد می‌باریم تا سبک بشیم،
نه توان داریم دوباره نور بتابونیم،
نه تموم میشیم... .
ناتوان محض،
اسیر هیچ،
پوچ کامل... .
دیدگاه ها (۱)

تو چشمام نگاه کرد،دستام رو فشردو گفت با چشمایِ بسته و خیال ر...

در عمقِ دریا ، دلم می‌خواست چشم‌هایم را ببندم و برای چند لحظ...

گات.

پس از انقلاب زندانی بودم.ترانه، ایران ای سرای امید، در زندان...

### فصل دوم | پارت نهم نویسنده: Ghazal هوا هنوز روشن نشده ...

#مافیای_من #P3لینو:میدونم مقصر منمپس......هان:«با گریه»نه......

تکپارتی نامجون

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط