پارت ۴۷
پارت ۴۷
£عیبی نداره بزار شیطونی کنه...........شیرینی بچه به همینه که شیطون باشه......
جین از پشت تلفن لبخندی زد
£راستی جیسو بهتره؟
€آره........یه سرماخوردگی ساده بود......
£خب خدا رو شکر
جین سکوتی کرد و بعد با تردید سوالشو پرسید
€مادربزرگ نمی دونم این درسته یا نه ولی میگن که شما دختره رو به عنوان دوست دختر جونگ کوک معرفی کردین؟راسته؟
مادربزرگ که به اتاقش رسیده بود وارد اتاق شد و بعد درو بست.......
£آره کار من بود....
جین که انتظار داشت مادربزرگ از جواب طفره بره.......با تعجب پرسید
€خب آخه از شما بعیده...........دلیل خاصی نداشته اینجوری خودتونو توی این مخمصه بندازین........
€چرا داره.......من کار اشتباهی انجام نمیدم که باند رو به خطر بندازم......من چند تا پیرهن بیشتر از تو پاره کردم.......حتما یچیزی می دونستم که اینکارو کردم.......
€خب دلیلش چیه؟
مادربزرگ سکوت طولانی کرد......جین از سکوت مادربزرگ حدس زد که دلیلش رو ندونه بهتره.......بخاطر همین گفت
€اگر دوست ندارین دلیلش رو بگین.........
جین داشت حرف می زد که مادربزرگ با جملش پرید تو حرفش.....
£دلیلش اینه که خواستم با این جنجال یه جنجال بزرگترو حل کنم.......
جین با حرف یهویی مادربزرگ گیج شد.....
€چی؟
£یسری از باندا فکر کردن ما داریم خیانت می کنیم بهشون......
جین با تعجب پرسید
€خیانت؟
(گایز این قسمت رو با دقت بخونین.....چون یذره پیچیدس)
£آره.........از اون موقعی که خبر نامزدی فلورا و جونگ کوک پخش شده بین باند های مافیا.......یسری از باند ها شایعه کردن که فلورا و جونگ کوک بخاطر این دارن با هم ازدواج می کنن چون دختر عمه و پسر دایین با هم.......
€خب این چه ربطی به خیانت داره؟
£ربطش اینه که..........اونا میگن........جونگ کوک داره با یکی از دختر های همین باند ازدواج میکنه که خیانت مون لو نره..........
€یعنی میگین اونا فکر می کنن.........ازدواج فلورا و جونگ کوک بخاطر اینه که خیانت که داریم می کنیم لو نره؟
£اوهوم
€هه........نمی فهمم ما که اصلا خیانتی نمی کنیم که بخوایم بعدش یجوری قایمش کنیم......
£همینه دیگه.........باند مافیایی ما خیلی بزرگ و قدرتمنده........اما در حالی که بزرگ و قدرتمنده........دشمن های زیادی هم داره.......کنترل همه ی کاراش سخته.......
€خب چرا به عمو جی هون نگفتین این موضوع رو؟
£چون میدونستم با شنیدنش خون به پا می کنه
(گایز،واقعا لازم دونستم این یه تیکه رو خودم توضیح بدم......نگا کنید........همونطور که خوندید باند مافیایی پدر جونگ کوک بزرگترین با ند مافیایی کره هست.......همینطور دشمن های زیادی هم داره......حالا توی این داستان خانواده فلورا و جونگ کوک اونا رو مجبور کردن به ازدواج اجباری با هم برای قوی تر شدن باندشون......حالا دشمن هاشون اومدن چیکار کردن.........اومدن گفتن این باند داره به باند های دیگه خیانت میکنه........بخاطر چی؟.........بخاطر اینکه ازدواج جونگ کوک و فلورا درون خانواده ای بوده.........اگر جونگ کوک با یه دختر دیگه از یه باند دیگه ازدواج می کرد........مشکلی نداشت.......چون اینجوری دو تا باند با هم متحد می شدن و یجورایی از کارای هم، هم خبر داشتن دیگه.....و دیکه هیچ کدوم نمی تونست خیانتی بکنه.....ولی چون جونگ کوک و فلورا با هم فامیلن و از یه باند هم هستن........دشمن هاشون هم اومدن گفتن جونگ کوک داره با یه دختر از باند خودشون ازدواج میکنه تا پدرش خیانت هایی که کرده رو لاپوشونی کنه......در حالی که اصن خیانتی در کار نیست.......اینو گفتن که باند و پایین بکشن....چقدر کوته فکرن.........حالا مادربزرگ اومد گفت ا/ت دوست دختر جونگ کوکه و زیاد معلوم نیست که با فلورا ازدواج کنه که دهن دشمنش رو ببنده.........اینجوری دیگه جونگ کوک در ظاهر داره با یه دختر غریبه و عادی ازدواج میکنه و دیگه دشمن هاشون نمی تونن حرفی از خیانت بزنن.....
امیدوارم فهمیده باشید........تا جایی که تونستم ساده توضیح دادم🙂)
£عیبی نداره بزار شیطونی کنه...........شیرینی بچه به همینه که شیطون باشه......
جین از پشت تلفن لبخندی زد
£راستی جیسو بهتره؟
€آره........یه سرماخوردگی ساده بود......
£خب خدا رو شکر
جین سکوتی کرد و بعد با تردید سوالشو پرسید
€مادربزرگ نمی دونم این درسته یا نه ولی میگن که شما دختره رو به عنوان دوست دختر جونگ کوک معرفی کردین؟راسته؟
مادربزرگ که به اتاقش رسیده بود وارد اتاق شد و بعد درو بست.......
£آره کار من بود....
جین که انتظار داشت مادربزرگ از جواب طفره بره.......با تعجب پرسید
€خب آخه از شما بعیده...........دلیل خاصی نداشته اینجوری خودتونو توی این مخمصه بندازین........
€چرا داره.......من کار اشتباهی انجام نمیدم که باند رو به خطر بندازم......من چند تا پیرهن بیشتر از تو پاره کردم.......حتما یچیزی می دونستم که اینکارو کردم.......
€خب دلیلش چیه؟
مادربزرگ سکوت طولانی کرد......جین از سکوت مادربزرگ حدس زد که دلیلش رو ندونه بهتره.......بخاطر همین گفت
€اگر دوست ندارین دلیلش رو بگین.........
جین داشت حرف می زد که مادربزرگ با جملش پرید تو حرفش.....
£دلیلش اینه که خواستم با این جنجال یه جنجال بزرگترو حل کنم.......
جین با حرف یهویی مادربزرگ گیج شد.....
€چی؟
£یسری از باندا فکر کردن ما داریم خیانت می کنیم بهشون......
جین با تعجب پرسید
€خیانت؟
(گایز این قسمت رو با دقت بخونین.....چون یذره پیچیدس)
£آره.........از اون موقعی که خبر نامزدی فلورا و جونگ کوک پخش شده بین باند های مافیا.......یسری از باند ها شایعه کردن که فلورا و جونگ کوک بخاطر این دارن با هم ازدواج می کنن چون دختر عمه و پسر دایین با هم.......
€خب این چه ربطی به خیانت داره؟
£ربطش اینه که..........اونا میگن........جونگ کوک داره با یکی از دختر های همین باند ازدواج میکنه که خیانت مون لو نره..........
€یعنی میگین اونا فکر می کنن.........ازدواج فلورا و جونگ کوک بخاطر اینه که خیانت که داریم می کنیم لو نره؟
£اوهوم
€هه........نمی فهمم ما که اصلا خیانتی نمی کنیم که بخوایم بعدش یجوری قایمش کنیم......
£همینه دیگه.........باند مافیایی ما خیلی بزرگ و قدرتمنده........اما در حالی که بزرگ و قدرتمنده........دشمن های زیادی هم داره.......کنترل همه ی کاراش سخته.......
€خب چرا به عمو جی هون نگفتین این موضوع رو؟
£چون میدونستم با شنیدنش خون به پا می کنه
(گایز،واقعا لازم دونستم این یه تیکه رو خودم توضیح بدم......نگا کنید........همونطور که خوندید باند مافیایی پدر جونگ کوک بزرگترین با ند مافیایی کره هست.......همینطور دشمن های زیادی هم داره......حالا توی این داستان خانواده فلورا و جونگ کوک اونا رو مجبور کردن به ازدواج اجباری با هم برای قوی تر شدن باندشون......حالا دشمن هاشون اومدن چیکار کردن.........اومدن گفتن این باند داره به باند های دیگه خیانت میکنه........بخاطر چی؟.........بخاطر اینکه ازدواج جونگ کوک و فلورا درون خانواده ای بوده.........اگر جونگ کوک با یه دختر دیگه از یه باند دیگه ازدواج می کرد........مشکلی نداشت.......چون اینجوری دو تا باند با هم متحد می شدن و یجورایی از کارای هم، هم خبر داشتن دیگه.....و دیکه هیچ کدوم نمی تونست خیانتی بکنه.....ولی چون جونگ کوک و فلورا با هم فامیلن و از یه باند هم هستن........دشمن هاشون هم اومدن گفتن جونگ کوک داره با یه دختر از باند خودشون ازدواج میکنه تا پدرش خیانت هایی که کرده رو لاپوشونی کنه......در حالی که اصن خیانتی در کار نیست.......اینو گفتن که باند و پایین بکشن....چقدر کوته فکرن.........حالا مادربزرگ اومد گفت ا/ت دوست دختر جونگ کوکه و زیاد معلوم نیست که با فلورا ازدواج کنه که دهن دشمنش رو ببنده.........اینجوری دیگه جونگ کوک در ظاهر داره با یه دختر غریبه و عادی ازدواج میکنه و دیگه دشمن هاشون نمی تونن حرفی از خیانت بزنن.....
امیدوارم فهمیده باشید........تا جایی که تونستم ساده توضیح دادم🙂)
۷۴.۰k
۰۸ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.