من وقتی سالمبود افسردگی گرفتم وقتی مادرم مرد

+من وقتی ۱۲ سالم‌بود افسردگی گرفتم وقتی مادرم مرد
_ا.ت تو الان ۹ ساله افسرده ای ؟
+هوم
داستان زندگیم و کفتم
_این حرف ها رو زد پشیمون شدم که لقب هرزه بهش گذاشتم کشیدمش بغلم ببخشید واقعا متاسفم
ا.ت تو باید خوب بشی باید درمان بشی باشه
به خاطر من
+باشه
۳ماه بعد
+افسردگیم کاملا خوب شده بود خیلی خوشحال بودم
_خب ا.ت‌ حالا که خوب شدی یه هدیه میخوام
+چی
_با چشمای خمار نگاش کردم تو رو حمله ور شدم سمت لباش و وحشیانه مک میزدم لباساشو دراوردم لباسای خودمو هم دراوردم پرتش کردم رو تخت گرنشو میخوردم و گاهی گاز میکرفتم پاین تر رفتم و یکی از سینه هاشو رو گذاشتم تو دهنم و یکی دیگش و میمالیدم رفتم پایین تر شرتشو دراوردم پوصیشو لیس میزدم و دوتا انگشتمو واردش کردم خیلی تنگ بود
+عاحححححح آییییی کوک
_۳ تا انگشتامو واردش کردم کوک ؟
+پس چی
_بدگرل اسمم‌تو رابطه ددی
+ددی اروم لطفااا
_تازه شروع شده دیکمو اروم واردش کردم وقتی واردش کردم محکم تلمبه میزدم عاحححح
+عاحححح د.دی
_جونم بیبی عاحححح
+تند تر
_با کمال میل تند تر تلمبه زدم که هردو ارضا شدیم و افتادم روش و عین مرده ها به خواب رفتیم
+صبح بلند شدم دلم درد میکرد کوک هقق کوک هقق
_جونم خوشگلم ( نگران و خابالو )
+دلم خیلی درد میکنه
_بیا ماساژش بدم قربونت برم امم راستی ا.ت
من فکر کنم توت خالی کردم
+اها باشه ....... چیییییییییییی ( داد )
_ایییی دختر کرم کردی
+تو ، تو ، یه توله سگ
_هیی با بچه ی من درست حرف بزن
+هققققق
_ هیی شوخی کردم چی شد
+به اون داری توجه میکنییی هققق خیلی هقق بدییی هقق
_تو که عمر ددی عزیزم
۲سال بعد
منو کوک دوباره باهم ازدواج کردیم ایندفعه با عشق و یه بچه ۲ ساله داریم پسره اسمش هیون جئون هیون پدرم باهام خوبه خانواده کوک هم باهاش خوبن و هم با من من خوشبخت ترینم خوشحالم که با کوک ازدواج کردم 😊:)
دیدگاه ها (۸)

انتقام شخصیت ها : ا.ت +جیمین _ بورام خواهر ا.ت #بابا ا.ت & ر...

#اجی اجی تو رو خدا بلند شو هققق +از خواب بلند شدم‌دیرم بورام...

_بلند شدم رفتم آشپزخونه دیرم هیچی رو میز نیست رفتم تو اتاقش ...

_زمین و چنگ میزد سریع رفتم تو اون اتاقه سمتش رفتم چرا اینجور...

اسمات فیک خون‌آشام جذاب من(P:7)

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط