قلمره خوناشام پارت نوزدهم
ا/ت: جین میدونم که پدرت یه قیب گوی بزرگی بوده ولی من اصلا پری نیستم من یه خوناشامم
جین: خب معنیش این نیست که خاهر من نیستی معنیش اینه به مادرم رفتی
ا/ت: واقعا چطور یه پری با یه خوناشام ازدواج میکنه مگه تو دنیای شما هم میشه
جین: نه نمیشه ولی بابا و مامان ما خیلی همو میخاستن به خاطر همین دور از چشم خانوادشون ازدواج کردن و خانوارشون هم مشکلی با این موضوع نداستن
ا/ت: چ...چی ایی..این حقیقت داره ی.ی..عنی تو برادر منی(با گریه و بغض)
جین: چیه به خودت افتخار میکنی که همچین داداش ژزابی داری
ا/ت: جینننننننن
جین: هاااا گوشم کر شد یواش تر
ا/ت: الان وقت اینجور کاراست
جین: مگه وقت چه کاریه؟!( شما که جین رو میشناسید دیگه )
ا/ت: ای خدا داداش قحطی بود این داداشم شد
جین: از خداتم باشه
جین: حالا ولش امشب باید بریم پیش گرگینه ها
ا/ت: چییی نمیشه نریم
جین: چرا؟!
ا/ت: آخه من به اونا دروغ گفتم خجالت میکشم باهاشون رو در دو بشم
جین: هیچ هم خجالت نداره باید هویتت رو مخفی میکردی
ا/ت: خ..خب باشه
جین: برو به مامان سلام کن و بهش بگو اتاقت رو برات آماده کنه
ا/ت: جین من خجالت میکشم آخه من حتی نمیشناسمش
جین: خب بیا بریم خودم بهت معرفیش میکنم
ا/ت: باشه
جین: ماماننننن
ا/م: چیه باز چی شده
جین: بیا میخام کسی رو معرفیت کنم
ا/م: باشه اومدم
جین: مامان این ا/ته
ا/م: اوه سلام عزیزم خوش اومدی بیا تو
ا/ت: م..مام..مامان( باگریه )
ا/م: چیی
جین: مامان این خاهر گم شده ی منه
ا/م: چییی تو چی داری میگی اون مرده
ا/ت: مامان منم منو نمیشناسی
ا/م: تو تو واقعا دختر منی
ا/ت: آره مامان جان
ا/م: حق حق حق( ا/تو بغل کرده و داره گریه میکنه )
تو خماری بمونید یاح یاح یاح
جین: خب معنیش این نیست که خاهر من نیستی معنیش اینه به مادرم رفتی
ا/ت: واقعا چطور یه پری با یه خوناشام ازدواج میکنه مگه تو دنیای شما هم میشه
جین: نه نمیشه ولی بابا و مامان ما خیلی همو میخاستن به خاطر همین دور از چشم خانوادشون ازدواج کردن و خانوارشون هم مشکلی با این موضوع نداستن
ا/ت: چ...چی ایی..این حقیقت داره ی.ی..عنی تو برادر منی(با گریه و بغض)
جین: چیه به خودت افتخار میکنی که همچین داداش ژزابی داری
ا/ت: جینننننننن
جین: هاااا گوشم کر شد یواش تر
ا/ت: الان وقت اینجور کاراست
جین: مگه وقت چه کاریه؟!( شما که جین رو میشناسید دیگه )
ا/ت: ای خدا داداش قحطی بود این داداشم شد
جین: از خداتم باشه
جین: حالا ولش امشب باید بریم پیش گرگینه ها
ا/ت: چییی نمیشه نریم
جین: چرا؟!
ا/ت: آخه من به اونا دروغ گفتم خجالت میکشم باهاشون رو در دو بشم
جین: هیچ هم خجالت نداره باید هویتت رو مخفی میکردی
ا/ت: خ..خب باشه
جین: برو به مامان سلام کن و بهش بگو اتاقت رو برات آماده کنه
ا/ت: جین من خجالت میکشم آخه من حتی نمیشناسمش
جین: خب بیا بریم خودم بهت معرفیش میکنم
ا/ت: باشه
جین: ماماننننن
ا/م: چیه باز چی شده
جین: بیا میخام کسی رو معرفیت کنم
ا/م: باشه اومدم
جین: مامان این ا/ته
ا/م: اوه سلام عزیزم خوش اومدی بیا تو
ا/ت: م..مام..مامان( باگریه )
ا/م: چیی
جین: مامان این خاهر گم شده ی منه
ا/م: چییی تو چی داری میگی اون مرده
ا/ت: مامان منم منو نمیشناسی
ا/م: تو تو واقعا دختر منی
ا/ت: آره مامان جان
ا/م: حق حق حق( ا/تو بغل کرده و داره گریه میکنه )
تو خماری بمونید یاح یاح یاح
۳۳.۷k
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.