🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃
🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃
از نگاهت به دلم پنجره ای باز میکنم
تو را به تماشای قلبم دعوت میکنم
🍃 🍃
از نگاهم به خودت دریاب مرا
با عشقت من چه حالی میکنم
🍃 🍃
تار و پود عشقِ تو کرده مرا بر خود اسیر
نمیدانی زِین اسارت من چه عشقی میکنم
🍃 🍃
به تمنا چون نیابم اندکی مهرت را بدل
خود قربانی بر ره عشقِ بی پایانم کنم
🍃 🍃
آتشیست بر دلِ سوخته از عشقت عزیز
خاموشی نگیرد جز آنکه خود قربانی کنم
🍃 🍃
ندانم تا به کی تاب آورم در حسرتِ عشقت بسوزم
یا بدست آرَم تو را من یا خود سر به نیست کنم
🍃 🍃
تو را من دانم که نیستی آنچنانم بی وفا
که بخواهی من بی حضورت خود قربانی کنم
🍃 🍃
ای فروغ نور ز هستی ات مرا عمری کفاف
گوی من دیوانه با بیچارگیم چاره چه کنم
🍃 🍃
شفق از روز ازل بر ره عشق دیوانه بود
حال گویی با عشق تو من چه چاره ای کنم
🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃
از نگاهت به دلم پنجره ای باز میکنم
تو را به تماشای قلبم دعوت میکنم
🍃 🍃
از نگاهم به خودت دریاب مرا
با عشقت من چه حالی میکنم
🍃 🍃
تار و پود عشقِ تو کرده مرا بر خود اسیر
نمیدانی زِین اسارت من چه عشقی میکنم
🍃 🍃
به تمنا چون نیابم اندکی مهرت را بدل
خود قربانی بر ره عشقِ بی پایانم کنم
🍃 🍃
آتشیست بر دلِ سوخته از عشقت عزیز
خاموشی نگیرد جز آنکه خود قربانی کنم
🍃 🍃
ندانم تا به کی تاب آورم در حسرتِ عشقت بسوزم
یا بدست آرَم تو را من یا خود سر به نیست کنم
🍃 🍃
تو را من دانم که نیستی آنچنانم بی وفا
که بخواهی من بی حضورت خود قربانی کنم
🍃 🍃
ای فروغ نور ز هستی ات مرا عمری کفاف
گوی من دیوانه با بیچارگیم چاره چه کنم
🍃 🍃
شفق از روز ازل بر ره عشق دیوانه بود
حال گویی با عشق تو من چه چاره ای کنم
🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃
۳۴۴
۱۹ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.