دلم میخواست
دلم میخواست
بین شبها و روزهات،
بین دستها و نفسهات،
بین بوسها و لبهات
چنان سرگردان شوم
که نفهمم دنیا کدام طرف میچرخد،
چرا میچرخد.
نارنجی!
دلم میخواست بین خندهها و موهات اسم تو را صدا کنم
و وقتی گفتی "جانم"،
جانم را از نبودنت نجات دهم با یک نگاه...
RO
بین شبها و روزهات،
بین دستها و نفسهات،
بین بوسها و لبهات
چنان سرگردان شوم
که نفهمم دنیا کدام طرف میچرخد،
چرا میچرخد.
نارنجی!
دلم میخواست بین خندهها و موهات اسم تو را صدا کنم
و وقتی گفتی "جانم"،
جانم را از نبودنت نجات دهم با یک نگاه...
RO
- ۱.۲k
- ۲۵ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط