کابوس
کابوس
پارت۶
بدون هیچ حرفی بلند شدم و کتم رو برداشتم و به سمت در حرکت کردم..ماشینو روشن کردم و تا اون جا با سرعت زیادی روندم و به کافه رسیدم..ماشین رو نگه داشتم و پیاده شدم..داشتم با خودم کلنجار میرفتم که سعی کنم طبیعی رفتار کنم..وارد کافه شدم و روی صندلی ای نشستم
کمی بعد خودش اومد سمتم..اوه..چه حلال زاده!
×سلام بر جئون اعظم..چه خبر یادی از ما کردی!
جونگکوک:هی بی تربیت...فقط سه روز نبودم چطور می تونی اینجوری بگی
×خیله خب بابا...سفارشت؟
جونگکوک:هیچی نمی خوام با خودت کار دارم ..میتونی چند دقیقه از وقتتو بدی؟
×آره اتفاقا جمعست و کسی نیست...صبر کن لباسمو عوض کنم میام
جونگکوک:باشه..پس من میرم بیرون بیا اونجا
×باشه
پارت۶
بدون هیچ حرفی بلند شدم و کتم رو برداشتم و به سمت در حرکت کردم..ماشینو روشن کردم و تا اون جا با سرعت زیادی روندم و به کافه رسیدم..ماشین رو نگه داشتم و پیاده شدم..داشتم با خودم کلنجار میرفتم که سعی کنم طبیعی رفتار کنم..وارد کافه شدم و روی صندلی ای نشستم
کمی بعد خودش اومد سمتم..اوه..چه حلال زاده!
×سلام بر جئون اعظم..چه خبر یادی از ما کردی!
جونگکوک:هی بی تربیت...فقط سه روز نبودم چطور می تونی اینجوری بگی
×خیله خب بابا...سفارشت؟
جونگکوک:هیچی نمی خوام با خودت کار دارم ..میتونی چند دقیقه از وقتتو بدی؟
×آره اتفاقا جمعست و کسی نیست...صبر کن لباسمو عوض کنم میام
جونگکوک:باشه..پس من میرم بیرون بیا اونجا
×باشه
- ۳.۳k
- ۲۳ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط