کابوس

کابوس

پارت ۴

خب...از کجا شروع کنم!...
.چند وقتی که به سرکار میرفتم هر ظهر به کافه ی جلوی شرکت میرفتم و قهوه میخوردم ..و پسری همیشه سفارشام رو می‌گرفت...
تا اینکه بعد از چهار ماه باهم کمی حرف میزدیم و وقت میگذروندیم
...نمیدونم شاید الان عصبانی بشی فقط بدون ما هیچ چیزی به غیر از دوتا دوست معمولی نیستیم...
خب اون پدر و مادرش رو از دست داده و به خواهر کوچولوی مریض داره..میخواستم..اگه میشه..بهش کمک کنی،اون دختر گناه داره...میشه؟

جونگکوک:خب..من بهت اعتماد دارم و میدونم که چجور دختری هستی..و راجع به اون دختر کوچولو و دوستت..
میشه یکم اطلاعات بیشتری راجع بهشون بدی؟اسمشون چیه؟کجا زندگی میکنن و اینجور اطلاعات دیگه

اوهوم..خب اسم خواهرش کیم جونگ هی عه و ۷ سالشه
...وقتی خواهرش به دنیا اومد سه سال بعد پدر و مادرش از دنیا رفتن و تویه همون محله ای که کافه و شرکت توشه زندگی میکنن اسم اون پسر هم نامجونه

جونگکوک:چی؟نامجون؟مطمئنی اسمش اینه؟

آره دیگه..خب چرا ؟چیزی شده؟

جونگکوک:....

ممنون که حمایت میکنی
بابت غلط املایی ها معذرت
دیدگاه ها (۲)

کابوسپارت ۵جونگ کوک:ها؟..نه نه چیزی نیست خب پس میشه کمکش کنی...

کابوسپارت۶بدون هیچ حرفی بلند شدم و کتم رو برداشتم و به سمت د...

کابوسپارت ۳چند روز از اون موقع گذشت..ما با هم بیرون میریم......

کابوسپارت ۲اون پسر رفت همچنان ات در حال نگاه کردن او بود..جا...

براتون مهم نیست ولی خب:

📜 معرفی فیک جدید 📜 🦋اسم: لحظه ی گرگ و میش 📌شخصیت هاکیم نامجو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط