Part

Part4

رفتم بیرون که دیدم تهیونگ هم همزمان با من اومد بیرون با تعجب نگام میکردم بعد اخم کرد

ته:کجا میخوای بری با این لباس(اخم)
ات:فکر نکنم به شما ربطی داشته باشه(چشم قره)

و رفتم پیش مامان

ات:ماماننن جونممم
مامان:با چی میخوای
ات:میشه با بچه ها بریم بار
مامان:زود برگردین میخوایم بریم مهمونی
ات :مامان خودمی(بوسش کرد)
چشم زود برمیگردم

دویدیم تا در تا خواستم باز کنم ته صدام کرد

ته:با این لباس حق نداری جایی بری(سرد)
ات:به تو هیچ ربطی نداره (چشم قره)

تا میخواستم باز درو باز کنم گفت

ته:منم میخوام برم بار میرسونت(سرد)
ات:ممنون نمی‌خوام خودم میرم شما فکر نکنم باری که من میرم بری(سرد و پشتش به ته)
ته:بار......(خودتون یک اسم بزارید)
مگه همینجا نمیری(سرد)
ات:نمی‌خوام خودم گفتم میرم(سرد و عصبی)

و رفتم بیرون داشتم پیاده میرفتم تا برسم جایی که تاکسی ها وایمستن که یک ماشین مشکی آوند جلوم و ترمز کرد من به راهم ادامه دادم که باز اومد ترمز کرد شیشه رو داد پایین دیدم تهیونگه


ته :بپر بالا برسونمت(سرد ولی خیلی کم)

به راهم ادامه دادم که دستی رو کمرم حس کردم تهیونگ بود منو از زمین جدا کرده بود و رو زمین ک هوا معلق بودم که گزاشتم تو ماشین و سوار شد

ته:خوشم اومد به پسرا پا نمیدی
ات:....................

و هیچ حرفی نزدیم تا رسیدیم بار

پرش زمانی به بار...................................................................................

بدون اینکه حرفی بزنم پیاده شدم و رفتم تو بار ته هم پشت سرم بود بچه هارو دیدم و پریدم یکی بغلشون

شرط پارت بعد
لایک ۹
کامنت۱۰
دیدگاه ها (۱۲)

Part5گارسون اومد گارسون:چی میل داریدهمه:الکل ۶۰ درصدات:من نم...

Part6ات ویولباسامو عوض کردم و خوابیدم رو تخت و با گوشیم بازی...

Part3 ته ویوبعد از اینکه ات رفت نشستم تکالیف مدرسه  نوشتم بع...

بچه ها این اون یکی پیجمه که اگه خدایی نکرده پیجم بسته شد تو ...

ادامه پارت ۷

*وقتی می‌رید برای تولد دوست اونا لباس بخرید و ات هم یه لباس ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط