Part

Part6


ات ویو
لباسامو عوض کردم و خوابیدم رو تخت و با گوشیم بازی کردم که دیدم دره اتاق باز شد و تهیونگ با لبه آویزون اومد تو

ته:میشه پیشت بخوابم(کیوت و لبه اویزون)

دستامو براش باز کردم که مثل بچه اومد تو بغلم خوابید لباساشو عوض کرده بود مثل بچه ها اومد بالا تر و به گوشیه من نگاه می‌کرد ولی هنوز چشماش بخواطر اشک برق میزد و لبش اویزون بود بعد که چشماش گرم شد باز رفت پایین و سرشو کرد تو سینم و خیلی سفت بغلم گرد آگار مامانشو میخوان بدزدن ای بیبی بوی

پرش زمانی به فردا صبح ......................................................


ات ویو
از خواب بلند شدم دیدم تهیونگ هم بلند شد

ته:من چرا اینجا خوابیدم(سرد)
ات:یعنی یادت نمیاد
ته:چیو
ات:دیشبو
ته:مگه دیشب چی شد
ات:ها هیچی(ناراحت)
ته:پاشو حاضر شو بریم مدرسه(سرد)
راستی حواست باشه منو تو توی مدرسه هیچ سنمی نداریم
ات:چرا چرا چرا مگه من چمه منه بیچاره با تو چیکار کردم که دیگه دوستم نداری منو بگو ییک از دلیل‌های اومدن به اینجا تو بودی دلتنگی تو بود (داد و اخر حرفش گریش دراومد رفت بیرون)

ته ویو
بخواطر حرفاش ناراحت شدم ولی بخواطر خودشه رفتم بیرون حاضر شدم دیدم ات دمه در حاضر شده ولی چشماش قرمزه و پف کرده و رفت بیرون منم سوار ماشین شدم رفتم داشت راه می‌رفت براش بوف زدم

ات:از جلو راهم برو کنار من با تو سنمی ندارم (عربده و جیغ)

و رفت یعنی انقدر ناراحت شد بنظرم اصلا جلو راهش سبز نشم تا نکشتتم
پرش زمانی به مدرسه............................................................................

ته ویو
رفتم تو همه تو حیاط بودن رفتم پیش اکیپ خودم ات هم ندیدم

ات ویو

شرط پارت بعد
لایک۱۱
کامنت۱۲
دیدگاه ها (۵)

200تایی شدنمون مبارکهههههههه ممنونم برای حمایتاتون برای تشکر...

Part7 ات ویورفتن تو از اینکه الان دوستی ندارم و تهیونگ هم دی...

Part5گارسون اومد گارسون:چی میل داریدهمه:الکل ۶۰ درصدات:من نم...

Part4رفتم بیرون که دیدم تهیونگ هم همزمان با من اومد بیرون با...

{مافیای من}{پارت ۱۰}باشه عشقم بخواب کوک ویو همین طور مونده ب...

جیمین فیک زندگی پارت ۹۲#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط