توکیو پارت ۱۴

توکیو پارت ۱۴

از دید میتسو
بهتره بهش زنگ بزنم وگرنه نگران میشه
میتسو : شمارشو داری بهش زنگ بزنی بگی بیاد یجا باهاش حرف داشتم
در ذهن چیفو
نکنه اونم دوسش داره نه نه نه میتسویا اینطوری نیست نه نه نه
پایان فکر چیفو
چیفو : اره دارم کجا بیاد
میتسو : بگو بیاد پارک فلان
چیفو : باشه *زنگ زدن و جواب دادن*
میکو : الو سلام چیفو خوبی چه خبر
در ذهن چیفو
او ....اون بهم گفت چیفو اخ جوننننننن
چیفو : ممنون خوبم میتسویا رو دیدم یادم اومد دنبالش میگشتی گفت بگم بیای پارک فلان
میکو : باشه ممنون تا ۵ دقیقه دیگه اونجام
فعلا
و قطع کردن
(وی ساعت ۱:۵۰ دقیقه صبح گشادیم مشه 😑)
خلاصه اماده شد و رفت
رسیدن به پارک
میکو : سلام متسویااااا
متسو : سلام میکو چیشد خواستی مارو ببینی
میکو : دلم برای کاپیتانم تنگ شد همین نکنه چیز بدیه
میتسو : نه خوب راجب چی میخوای حرف بزنی
میکو : حالا عجله نکن به اونم میرسیم خوب چی میخوری
میتسو : هیچی
میکو : حالا یچی بخور دیگه باهم حرف بزنیم
میتسو : باشه یه انرژی زا بگیر
بعد از خریدن و خوردن
میتسو و میکو باهم : خی چی میخواستی بگی
میکو : اول تو بگو
میتسو : راستش میخواستم بگم که تو نظرت درباره چیفیو چیه
میکو : ام پسر خیلی خوب و مهربونیه
ببخشی ساعت ۲ مامانم نمیزاره بنویسم فردا صبح اولین کارم فن فیکه پس فعلا