سهمِ چشمم نیستی اما گرفتار توأم
سهمِ چشمم نیستی اما گرفتار توأم
جرعه نوشِ چشمهایِ سبز و بیمارِ توأم
قطره قطره شبنمِ غم میچکد از چشمِ تو
عطرِ گل های بهاری! ، همچنان خارِ توأم؟
کور شد چشمِ تماشای من، اما تا ابد
گوشه ی کنعانِ دل، در فکرِ دیدارِ توأم
کلبه ی امّیدِ قلبم بودی و اکنون فقط
نا امیدی خفته در اندوهِ آوارِ توأم
تکیه گاهِ روزهای بیکسی! ، یادت به خیر
بعدِ تو یک روحِ سرگردان، به دیوارِ توأم
کاش چون پاییز میماندی کنارِ دفترم
بی وفا دلخسته از سرمایِ بسیارِ توأم
من نمی دانم چرا دیگر کنارم نیستی
در شگفت از نحوه ی برخورد و رفتار توأم
صحبتِ یک عمر اندوه است، عمرم! ، صبر کن
نازنین! ، تلخی نکن، تندی نکن، یارِ توأم
جرعه نوشِ چشمهایِ سبز و بیمارِ توأم
قطره قطره شبنمِ غم میچکد از چشمِ تو
عطرِ گل های بهاری! ، همچنان خارِ توأم؟
کور شد چشمِ تماشای من، اما تا ابد
گوشه ی کنعانِ دل، در فکرِ دیدارِ توأم
کلبه ی امّیدِ قلبم بودی و اکنون فقط
نا امیدی خفته در اندوهِ آوارِ توأم
تکیه گاهِ روزهای بیکسی! ، یادت به خیر
بعدِ تو یک روحِ سرگردان، به دیوارِ توأم
کاش چون پاییز میماندی کنارِ دفترم
بی وفا دلخسته از سرمایِ بسیارِ توأم
من نمی دانم چرا دیگر کنارم نیستی
در شگفت از نحوه ی برخورد و رفتار توأم
صحبتِ یک عمر اندوه است، عمرم! ، صبر کن
نازنین! ، تلخی نکن، تندی نکن، یارِ توأم
۵۱۷
۱۵ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.