هرزه خانه ارباب
#هرزه_خانه_ارباب
part: 15
اجوما: معلوم نیست ولی ارباب زیاد از شنیدنش خوشحال نشد
گایو: ینی چیییی( داد) من بچمو دوست دارمممم نمیزارممم همچین چیزی اتقاق بیوفته
(داددد زیاددد خیلی عرررر عرررر میکنه😒)
جیمین: هوی نفله چ مرگته صداتو بیار پاینن هرزههه
(ویو جیمین)
میخواستم برم پیش اجوما و بگم ک چ تصمیمی گرفتم ولی تا اون جا رسیدم شنیدم یکی دارع صدا شو رو اجوما بالا میاره
دیگه نتونستم ک تحمل کنم و رفتم جلو
همه دخترا اونجا از ترس ریدن همه تا کمر خم شده بودن جلوم
همه از ترس میلرزیدن و گریه میکردن ولی تنها کسی ک اونجا نظرمو جلب کرد اون هرزه من بود ک خیلی با چشم های مهربون و خوشحال خم شده بود ناخداگاه خنده ملیحی رو لبم نشست ولی با فکر اینکه قراره با گایو ازدواج. کنم اون لبخند رف و جاشو ب اخم تغیر داد
چرخیدم جلو گایو و اجوما
جیمین: ببین هرزه بی چم رو ب خاطر بچت کاریت ندارم مگر ن تا الان هزار بار ارزو مرگ کرده بودی
گایو: ببخشید ارباب
جیمین: گمشو*داددد زیاد
جیمین: همهتون گمشین برین اتاقتون
برینننننن*داد
(همه رفتن)
اجوما: پسرم اروم باش
جیمین: چطور اروم باشم اخه حلقه های اشک توی چشام حلقه زد و کم کم اومد بیرون
سعی داشتم چیزی رو ب اجوما بگم.....
part: 15
اجوما: معلوم نیست ولی ارباب زیاد از شنیدنش خوشحال نشد
گایو: ینی چیییی( داد) من بچمو دوست دارمممم نمیزارممم همچین چیزی اتقاق بیوفته
(داددد زیاددد خیلی عرررر عرررر میکنه😒)
جیمین: هوی نفله چ مرگته صداتو بیار پاینن هرزههه
(ویو جیمین)
میخواستم برم پیش اجوما و بگم ک چ تصمیمی گرفتم ولی تا اون جا رسیدم شنیدم یکی دارع صدا شو رو اجوما بالا میاره
دیگه نتونستم ک تحمل کنم و رفتم جلو
همه دخترا اونجا از ترس ریدن همه تا کمر خم شده بودن جلوم
همه از ترس میلرزیدن و گریه میکردن ولی تنها کسی ک اونجا نظرمو جلب کرد اون هرزه من بود ک خیلی با چشم های مهربون و خوشحال خم شده بود ناخداگاه خنده ملیحی رو لبم نشست ولی با فکر اینکه قراره با گایو ازدواج. کنم اون لبخند رف و جاشو ب اخم تغیر داد
چرخیدم جلو گایو و اجوما
جیمین: ببین هرزه بی چم رو ب خاطر بچت کاریت ندارم مگر ن تا الان هزار بار ارزو مرگ کرده بودی
گایو: ببخشید ارباب
جیمین: گمشو*داددد زیاد
جیمین: همهتون گمشین برین اتاقتون
برینننننن*داد
(همه رفتن)
اجوما: پسرم اروم باش
جیمین: چطور اروم باشم اخه حلقه های اشک توی چشام حلقه زد و کم کم اومد بیرون
سعی داشتم چیزی رو ب اجوما بگم.....
۹.۷k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.