رمان شازده کوچولو

رمان شازده کوچولو

پارت۴۵


ارسلان: خیلی آروم راه میومد رفت بود رو مخم یه دستمو گذاشتم زیر سرش یکی زیر زانو هاش گهواره ای بلندش کردم و به سمت ماشین رفتم گذاشتمش رو صندلی خودم رفتم سوار شدم

دیانا: راهی شهر شدیم من تا اونجا میمردم

ارسلان: با سرعت بیش از حد رانندگی میکردم که هرچی زود تر به شهر برسیم

.. ۴۵ دقیقه بعد ..

ارسلان: راه چند ساعتی و تو. یه ساعت رفتم سریع رسیدیم درمونگاه از روی صندلی بلندش کردم و سریع به اتاق دکتر اسدی( دکتر خانم) بردمش

دیانا: حالم خوب نبود سرم داشتم گیج میرفت
دیدگاه ها (۳)

رمان شازده کوچولو پارت۴۷ ارسلان: دکتر که حالشو دید سرمی بهش ...

رمان شازده کوچولو پارت۴۸رسلان: بعد از اینکه سرمش تموم شد دکت...

رمان شازده کوچولو پارت۴۵ دیانا: دستمو رو جای زخم فشار دادم ک...

رمان شازده کوچولو پارت۴۴ دیانا: انگشت کوچیکم و گرفتم سمتش و ...

رمان بغلی من پارت ۵۷ارسلان: از اینه نگاهی به عقب کردم روی صن...

رمان بغلی من پارت۱۰۹و۱۱۰و۱۱۱ ارسلان: لبخند خبیثی رو لبم نشست...

رمان بغلی من پارت ۱۰۱و۱۰۲و۱۰۳ارسلان: دیانا دیانا: بله جایی و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط