فیک پارت ۱۵
فیک جیمین (پارت ۱۵)
ویو ا/ت :
جینا : یک روز یونا رو برده بودم پارک که...
ا/ت : صبر کن....اسم دخترت یونا بود؟
تا افق محو میشه...یک قطره اشک از چشمش سر میخوره و با صدای گرفته میگه: آره...یونا ، آخرین کسی که برام مونده بود...اونم ازم گرفتین کثافتا
ا/ت : کیا؟کیا گرفتنش؟تو میدونی قتل دخترت کار کیه؟
جینا : آره...کار اون چان ووعه..شرط میب..ندم همکار ه..مم داره...
ا/ت : خب ادامه بده راجع به اون روز بهم بگو...
جینا : ببرده بودممش پارک....روی ص..صندلی نشستم و اون رفت.....
دوباره تو افکارش غرق شد....زد زیر گریه...: من کشتمش!من کشتمش! من بچمو کشتم...داد میزد!
ا/ت : جی...جینا آروم باش...لطفا!خواهش میکنم آروم باش! اینجوری نمیتونم کمکت کنم...تو باید برام تعریف کنی چیشده میفهی؟
میفهمی رو خیلی با داد گفتم
یکدفعه خشکش زد....
جینا : ت..تو تاحالا جلو چشمت همه چیز...تو از دست دادی؟ تاحالا جلو چشمت زندگیت رو ک...کش...کشتن؟(گریش اوج میگیره) یونا تنها پیزی بود که داشتم(داد) ما خانواده ی قشنگی بودیم...و..ولی اونا همرو کش..ت.کشتن.!
با همون داد و بیداد و عربده سمت در فلزی زد : مین آااا...مین آاا منو از اینجا بیار بیرون!....
سرباز که یک خانم بود اومد...در رو باز کرد و جینا رو برد..
لعنتی! نباید سرش داد میزدم....امروز رو باید تنها باشه....فردا دوباره امتحان میکنم
ویو جیمین : اعصابم خورده....یعنی موکلش پسره؟من چم شده چرا همش به آدمای دورش حسودی می کنم(کلافه)
ا/ت : با خودت خرف میزنی؟
آنقدر شوکه شدم که کله ام خورد به بیلبورد تبلیغاتی پشتم...
جیمین : آآااخخخخخ
ا/ت : چ..چیشد؟ خوبی؟(نگران)
جیمین : آره بابا خو...کجایی دوساعته؟(یک دفعه و پوکر)
ا/ت : من و بگو نگرانم بلایی سرت اومده باشه ! بیا بریم یک جیزی بخوریم گشنمه....بعدا حرف میزنیم
جیمین : ببخشیداا ا/ت خانم ولی خانواده من کشته مرده رشته من نبودن که مت تا الان درس خونده باشم و از الان به بعد دنبال یللی تللی باشم.! جنابعالی کارآموزی و الان موقع کار دانشگاه نداری بنده باید برم دانشگاه بخاطر شما ۲ کلاسم غایب شدم....
ا/ت : اوو...راست میگی! خب پس بیا برسونمت من ماشین دارم
جیمین: چاره ای ندارم والا ، آواره شدم...
(پرش زمانی دانشگاه)
ویو ا/ت :
جیمین : خب فعلا...
ا/ت : یک دقیقه وایسا...
خماریییی
شرط ۶ لایک ، ۱ کامنت
ببین شرطا رو زیاد نمیکنم شمام حماتی کنین..از پارت ۲۰ شرطا زیاد میشه:))♡
ویو ا/ت :
جینا : یک روز یونا رو برده بودم پارک که...
ا/ت : صبر کن....اسم دخترت یونا بود؟
تا افق محو میشه...یک قطره اشک از چشمش سر میخوره و با صدای گرفته میگه: آره...یونا ، آخرین کسی که برام مونده بود...اونم ازم گرفتین کثافتا
ا/ت : کیا؟کیا گرفتنش؟تو میدونی قتل دخترت کار کیه؟
جینا : آره...کار اون چان ووعه..شرط میب..ندم همکار ه..مم داره...
ا/ت : خب ادامه بده راجع به اون روز بهم بگو...
جینا : ببرده بودممش پارک....روی ص..صندلی نشستم و اون رفت.....
دوباره تو افکارش غرق شد....زد زیر گریه...: من کشتمش!من کشتمش! من بچمو کشتم...داد میزد!
ا/ت : جی...جینا آروم باش...لطفا!خواهش میکنم آروم باش! اینجوری نمیتونم کمکت کنم...تو باید برام تعریف کنی چیشده میفهی؟
میفهمی رو خیلی با داد گفتم
یکدفعه خشکش زد....
جینا : ت..تو تاحالا جلو چشمت همه چیز...تو از دست دادی؟ تاحالا جلو چشمت زندگیت رو ک...کش...کشتن؟(گریش اوج میگیره) یونا تنها پیزی بود که داشتم(داد) ما خانواده ی قشنگی بودیم...و..ولی اونا همرو کش..ت.کشتن.!
با همون داد و بیداد و عربده سمت در فلزی زد : مین آااا...مین آاا منو از اینجا بیار بیرون!....
سرباز که یک خانم بود اومد...در رو باز کرد و جینا رو برد..
لعنتی! نباید سرش داد میزدم....امروز رو باید تنها باشه....فردا دوباره امتحان میکنم
ویو جیمین : اعصابم خورده....یعنی موکلش پسره؟من چم شده چرا همش به آدمای دورش حسودی می کنم(کلافه)
ا/ت : با خودت خرف میزنی؟
آنقدر شوکه شدم که کله ام خورد به بیلبورد تبلیغاتی پشتم...
جیمین : آآااخخخخخ
ا/ت : چ..چیشد؟ خوبی؟(نگران)
جیمین : آره بابا خو...کجایی دوساعته؟(یک دفعه و پوکر)
ا/ت : من و بگو نگرانم بلایی سرت اومده باشه ! بیا بریم یک جیزی بخوریم گشنمه....بعدا حرف میزنیم
جیمین : ببخشیداا ا/ت خانم ولی خانواده من کشته مرده رشته من نبودن که مت تا الان درس خونده باشم و از الان به بعد دنبال یللی تللی باشم.! جنابعالی کارآموزی و الان موقع کار دانشگاه نداری بنده باید برم دانشگاه بخاطر شما ۲ کلاسم غایب شدم....
ا/ت : اوو...راست میگی! خب پس بیا برسونمت من ماشین دارم
جیمین: چاره ای ندارم والا ، آواره شدم...
(پرش زمانی دانشگاه)
ویو ا/ت :
جیمین : خب فعلا...
ا/ت : یک دقیقه وایسا...
خماریییی
شرط ۶ لایک ، ۱ کامنت
ببین شرطا رو زیاد نمیکنم شمام حماتی کنین..از پارت ۲۰ شرطا زیاد میشه:))♡
۳.۶k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.