فیک پارت ۱۷
فیک جیمین (پارت ۱۷)
آقای جانگ : خب این دقیقا همون چیزیه که باعث شده آقای لی از تو بخواد این پرونده رو بگیری...من وقتی این پرونده رو گرفتم گفتم وکیل بهتر از پدرت پیدا نمیکنم...این پرونده رو بش پیشنهاد دادم و اون به تو منتقلش کرد...
ا/ت : سعی میکنم بفهمم...ولی امروز نه! بزارین یکم آروم شه
آقای جانگ : هر حور صلاح میدونی....به هر حال دادگاه تا حداقل ۲ هفته دیگه برگزار نمیشه...
/ت : فعلا میرم خونه...یکم باید مغزم باز شه! فقط میشه اگه یوجین بیدار شد بهم خبر بدین
آقای جانگ : حتما ، مراقب خودت باش
ویو جیمین :
از پله های دانشگاه میام پایین...ذهنم هنوز درگیر ا/ت...یعنی حالش خوبه؟چیکار میکنه؟ چرا همش بهش فکر میکنم اه....
یونگی : میدو...عه یک لحظه سوجین ، جیمین...جیمننن؟ وا صدامو نمیشنوه
جیمین...جیمننن
یکی صدام میکنه...کیه؟
یونگی : بابا کجایی دوساعته صدات میزنم..
جیمین : ببخشید...خوبم(اروم و کلافه)
مطم...
توجهی نمیکنم و میرم
ویو یونگی :
اووممم نه اینجوری نمیشه...
ا/ت : الو...سلام چه عجباا
یونگی: سلام...شما چه عجب! نیومدی امروز
ا/ت : کارآموز شدم....یک پرونده گرفتم..تا این پرونده تموم نشه دانشگاه تعطیل
یونگی: به هر حال....من واسه یک چیز دیگه زنگ زدم...جیمین...!
ویو ا/ت :
تا اسم جیمین رو میشنوم سر جام خشکم میزنه...نکنه اون آدم بلایی سر جیمین آورده؟!
گوشی رو قطع میکنم و مسیرمو سمت خونه جیمین اینا عوض میکنم
(زنگ در)
تهیونگ : سلام خواهری..ا/ت؟
ا/ت : ج...جی..جیمن کجا...کجاست؟
کوک : چیشده؟
ا/ت : میگم جیمن کجاست؟(داد)
میزنم زیر گریه
جین : ا/ت آروم باشششش جیمین هنوز نیومده
ا/ت : یعنی چییی؟ م..مگ..مگه از دانشگاه تا اینجا چقدر فاص...
حرفمو تموم نمیکنم...از خونه میزنم بیرون
که یک دفعه.......
شرط : ۶ لایک ، ۱ کامنت
آقای جانگ : خب این دقیقا همون چیزیه که باعث شده آقای لی از تو بخواد این پرونده رو بگیری...من وقتی این پرونده رو گرفتم گفتم وکیل بهتر از پدرت پیدا نمیکنم...این پرونده رو بش پیشنهاد دادم و اون به تو منتقلش کرد...
ا/ت : سعی میکنم بفهمم...ولی امروز نه! بزارین یکم آروم شه
آقای جانگ : هر حور صلاح میدونی....به هر حال دادگاه تا حداقل ۲ هفته دیگه برگزار نمیشه...
/ت : فعلا میرم خونه...یکم باید مغزم باز شه! فقط میشه اگه یوجین بیدار شد بهم خبر بدین
آقای جانگ : حتما ، مراقب خودت باش
ویو جیمین :
از پله های دانشگاه میام پایین...ذهنم هنوز درگیر ا/ت...یعنی حالش خوبه؟چیکار میکنه؟ چرا همش بهش فکر میکنم اه....
یونگی : میدو...عه یک لحظه سوجین ، جیمین...جیمننن؟ وا صدامو نمیشنوه
جیمین...جیمننن
یکی صدام میکنه...کیه؟
یونگی : بابا کجایی دوساعته صدات میزنم..
جیمین : ببخشید...خوبم(اروم و کلافه)
مطم...
توجهی نمیکنم و میرم
ویو یونگی :
اووممم نه اینجوری نمیشه...
ا/ت : الو...سلام چه عجباا
یونگی: سلام...شما چه عجب! نیومدی امروز
ا/ت : کارآموز شدم....یک پرونده گرفتم..تا این پرونده تموم نشه دانشگاه تعطیل
یونگی: به هر حال....من واسه یک چیز دیگه زنگ زدم...جیمین...!
ویو ا/ت :
تا اسم جیمین رو میشنوم سر جام خشکم میزنه...نکنه اون آدم بلایی سر جیمین آورده؟!
گوشی رو قطع میکنم و مسیرمو سمت خونه جیمین اینا عوض میکنم
(زنگ در)
تهیونگ : سلام خواهری..ا/ت؟
ا/ت : ج...جی..جیمن کجا...کجاست؟
کوک : چیشده؟
ا/ت : میگم جیمن کجاست؟(داد)
میزنم زیر گریه
جین : ا/ت آروم باشششش جیمین هنوز نیومده
ا/ت : یعنی چییی؟ م..مگ..مگه از دانشگاه تا اینجا چقدر فاص...
حرفمو تموم نمیکنم...از خونه میزنم بیرون
که یک دفعه.......
شرط : ۶ لایک ، ۱ کامنت
۷.۲k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.